زن برده نیست
روحیه ی همکاری خیلی خوبی داشت اما خودم راضی نمی شدم با آن همه کار طاقت فرسایی که داشت، وقتی به خانه می آید بخواهد دست به سیاه و سفید بزند. واقعاً به زحمتش راضی نبودم.
ولی با این همه به من اجازه نمیداد لباسهایش را بشویم. خودش می شست و میگفت: نمی خوام تو رو به زحمت بندازم.
یادم هست بعد از عملیات خیبر ایشان دیر وقت به خانه آمدند. سراپایش شنی و خاکی بود. خیلی خسته بود. آنقدر خسته که همین طور سر سفره نشست. تا من رفتم غذا بیاورم دیدم سر سفره خوابش برده. آمدم تا کفش و جورابش را بردارم که بیدار شد و با لحن خاصی گفت: این کارها وظیفه ی شما نیست، زن که برده نیست. من خودم این کار رو انجام میدم.
همسر سردار شهید مهدی زین الدین
#کوچه_شهید
🌸
@AXNEVESHTEHEJAB