سال اول دبیرستان، جزو اکیپ معروف شر و شلوغ‌های مدرسه بودم. از آن اکیپ‌ها که در بقیه مدارس هم اسم‌شان بین بچه‌ها پیچیده. از آن‌ها که معلم وقتی وارد کلاس می‌شد میگفت:«اول شما پنج‌تا برید بیرون تا من درس رو شروع کنم». وضعیت نمرات هم خب طبیعتا تعریفی نداشت. سال دوم دبیرستان، مدرسه کم‌کم بچه‌ها را سمت دغدغه کنکور سوق می‌داد. در آزمون‌های آزمایشی موسسات «فلان‌چی» و «گزینه فلان» ثبت نام‌مان کردند. اولین آزمون آزمایشی را دادیم. چند روز بعد مدیر آمد توی کلاس تا نتایج را اعلام کند. نشست.طبق معمول داشتم با نفر کناری حرف میزدم و توجهی به کلاس نداشتم:«نفر اول: مولایی» یکهو همه زدند زیر خنده. به خودم آمدم. مدیر با چشم‌غره نگاهم کرد. که یعنی «تو مال این حرف‌ها نیستی. احتمالا تقلب کرده‌ای» خنده بچه‌ها قطع نمیشد. راستش نمیدانم چطور نفر اول شده‌بودم. ولی از خنده بچه‌ها و چشم‌غره مدیر حسابی بهم برخورد. قصد کردم خودم را ثابت کنم. یک‌ماه نشستم سر درس و مشق. ماه بعد دوباره آزمون دادیم. مدیر دوباره آمد. با نفر کناری حرف نمی‌زدم. در چشم‌های مدیر زل زده بودم:«نفر اول: مولایی». کسی نخندید. بچه‌های اکیپ‌مان بیشتر از من احساس غرور کردند: «ها. چیه چرا دیگه نمی‌خندید؟» آزمون سوم و چهارم و پنجم را هم دادیم. کم‌کم نفر اول منطقه، استان و بعد هم کشور شدم. حالا سرصف بهم جایزه می‌دادند. حالا دوباره در بقیه مدارس اسمم را می‌شنیدند. این بار اما بخاطر نمرات و تراز ها. بچه‌هایی که روز اول به من خندیدند، حالا زنگ‌های تفریح میگفتند لطفا بیا فلان مبحث را به‌ما یاد بده کنکور نزدیکه. روز کنکور، ساعت ۱۱ نشده ، از جلسه زدم بیرون. رتبه‌ام بد نشد. 400. دانشگاهی که میخواستم قبول شدم. با شرایطی خوب. حالا سال‌ها از آن روز میگذرد. من فارغ‌التحصیل و شاغل شده‌ام. احتمالا نه مدیر و نه بچه‌ها خنده آن روز را یادشان نیست. ولی آن‌ خنده‌ها، سکوی پرتاب من شد تا در آن وضعیت نمانم و تکانی به خودم بدهم. تا به بازنده بودن عادت نکنم. خواستم بگویم امروز اگر به درصدها و تراز و رتبه کنکورت می‌خندند، یا اصلا نمی‌خندند ولی خودت شرمنده‌ای و سرخ می‌شوی و خجالت میکشی؛ بجای سرخوردگی و ناامیدی و اظهار ضعف، یاعلی بگو و عزمت را جزم کن تا خودت را به‌ همه اثبات کنی. تا به بازنده و شکست‌خورده بودن عادت نکنی. حالا چه با کنکور سال بعد، چه با موفقیت در بقیه عرصه‌ها. به بازنده بودن که عادت کنی، در تمام عرصه‌ها انتظاری جز باخت، از خودت نخواهی داشت. همیشه بازنده می‌مانی. بازنده نمان! ✍🏻عجم علوی(مهدی مولایی) ✨ 📚| @ayande_sazan_mostafayi