﴾﷽﴿ . . حسی که این روزها دارند را باپوست خون درک میکنم سال هایی نه چندان دور حس و حالم همین بود.... اسمش نمیدانم‌استرس بود یانه ولی انگار ته دلم یه جوری میشد:) میدانستم چی میخواهم ولی بازم‌دلهره داشتم... روزی که قرار بود بروم سرجلسه دقیقا حس رزمنده های نوجوان را داشتم که قرار است بروند جبهه... باهمان حس و حال رفتم سرجلسه اسلحه ام مداد وپاک کنم بود... روز قبلش رفته بودم حرم گفته بودم "من دلم میخواد جایی باشم که برایش خلق شدم جایی که تو دوست داشته باشی" صبحش نماز توسل خواندم سرجلسه صلوات گویان صبرکردم تا دفترچه ها پخش شود گیر افتادم بازم صلوات فرستادم تمام هم شد صلوات فرستادم و ذکر گفتم:) ماکه نمیدانیم فردا قرار است چه اتفاقی بیوفتند ولی خیر است... [ وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى  وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُری و اینکه برای انسان جُز حاصلِ تلاش او نیست! و نتيجه ی كوشش او به زودى ديده خواهد شد! -نجم³⁹✨] همین:) @alrahill