خاطرات جبهه 🌷❤️ چيزي بود شبيه قمه يا ساطور قصاب ها! از كجا پيدا كرده بود خدا عالم است؛ اما مي شد حدس زد كه يك ضربۀ آن دشمن بعثي را دو شقه مي كند، هر چه دم دست داشت پيچيد دورش، شده بود عين قنداق بچه. عقب كاميون هاي كمپرسي بنز سوار شده بوديم و مي رفتيم خط مقدم. هر وقت ماشين هايمان به هم نزديك مي شدند براي يكديگر ابراز احساسات مي كرديم. بعضي بچه ها به جاي التماس دعا مي گفتند التماس دعوا! يعني از طرف ما وكيل هستي اگر بعثي معثي گير آوردي دخلش را بياوري و قمه دارمان همين طور كه قمه اش را در هوا تكان مي داد مي گفت:« .... به شرط چاقو😅😂😂