‍✨ وصف مومن ✨ 🌷 بخش دهم و پایانی خطبهء باعظمت صد و نود و دوم نهج البلاغه 🌷 امیرالمومنین در پایان سخنانشان، از اتفاقی بسیار جالب و قابل توجه می فرمایند: 👈 و من با آن حضرت بودم در آن موقع که قريش به نزد آن حضرت آمدند، و به او گفتند: ای محمد! تو ادعای بزرگی به راه انداخته ای، چنان ادعايی که پدران و ديگر دودمانت مطرح نکردند. ما چيزی از تو مسئلت می کنيم و اگر به ما پاسخ دادی و آنرا به ما ارائه نمودی، می فهميم که تو پيامبر و فرستادهء خداوندی و اگر پاسخ ما را ندادی می فهيم که تو قطعا ساحر و دروغگويی. آن حضرت فرمود: سوال شما چيست؟ آنان گفتند: بخوان اين درخت را تا از ريشه هايش کنده شود (و مجموع اجزايش) بيايد و در مقابل تو بايستد. پيامبر اکرم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست، آيا اگر خداوند اين کار را برای شما انجام داد، ايمان می آورید و به (حق) شهادت می دهيد؟ گفتند: آری. آن حضرت فرمود: من بزودی آنچه را می خواهيد به شما نشان می دهم در حالیکه می دانم شما بسوی خير باز نخواهيد گشت. و در ميان شما کسی است که در چاه انداخته می شود و کسی است که احزاب تشکيل می دهد. سپس آن حضرت فرمود: ای درخت! بخدا و روز قيامت ايمان داری و می دانی که من رسول خدا هستم، با ريشه هايت از زمين درآی و با اذن خداوند در برابر من بايست. سوگند به آن خدايی که او را بر حق برانگيخته است، آن درخت با ريشه هايش از جای کنده شد و به طرف رسول خدا حرکت کرد در حالیکه صدايی مانند صدای وزش باد و به هم خوردن بالهای پرنده داشت. در حالیکه مانند پرندگان پر می زد، آمد و در مقابل آن حضرت ايستاد و شاخهء بالايش را بر رسول خدا گسترد و بعضی از شاخه هايش را هم روی شانهء من انداخت و من در آن حال در طرف راست آن حضرت ايستاده بودم. هنگامیکه قوم قريش اين معجزه را ديدند از روی خود بزرگ بينی و تکبر، چنين گفتند: امر کن نيمی از اين درخت بيايد و نيم ديگر بماند. حضرت به اين خواستهء آنان عمل کرد و به درخت امر فرمود. نيمی از آن درخت بطور شگفت انگيزتری از حالت اول و با صدايی شديدتر به طرف پيامبر روی آورد و نزديک بود به پيامبر خدا بپيچد. بار ديگر آن مردم از روی کفر و گردنکشی گفتند: دستور بده اين نيمهء درخت برگردد به آن نيمه اش (تا به صورت اوليه اش برگردد). رسول خدا امر فرمود: نيمهء درخت بر روی همان نيمهء اول برگشت. من گفتم: لااله الاالله. من اولين مومن به تو هستم و من اولين کسی هستم که اقرار کرد به اينکه آنچه را که درخت امروز انجام داد، به امر خداوند تعالی و برای تصديق نبوت و تجليل و تعظيم سخن تو بود. در اين هنگام همهء آن قوم گفتند: اين شخص، پيامبر نيست بلکه ساحری است دروغگو که سحرش شگفت انگيز است. و آيا کسی جز اين شخص (مقصودشان من بودم) وجود دارد که اين ادعا و کار تو را تصديق کند؟ 👇👇 🌹أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ ۗ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ. آیا براى مردم، موجب شگفتى بود که به مردى از آنها وحى فرستادیم (و گفتیم) مردم را (از عواقب کفر و گناه) بیم ده، و به کسانیکه ایمان آورده اند بشارت ده که براى آنها، سابقهء نیک نزد پروردگارشان است؟! (اما) کافران گفتند: این مرد، ساحر آشکارى است! ۲ یونس. 🌹وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ ۖ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَٰذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ. آنها تعجب کردند که (پیامبر) انذار کننده اى از میان خودشان به سویشان آمده. و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویى است. ۴ ص. 🟢 👈 و در پایان فرمودند: و قطعی است، من از قومی هستم که سرزنش هيچ سرزنش کننده ای آنانرا در راه خدا از کار باز نمی دارد. چهرهء آنان چهرهء باعظمت ترين راستگويان است و سخن آنان سخن نيکوکاران. شب بيدار، و هدايتگران روز. آنان هستند تسمک کنندگان به قرآن، که سنتهای خدا و رسول خدا را احياء می کنند. نه تکبر می ورزند و نه بلند گرايانند و نه مردم را به زنجير می کشند و نه فساد در روی زمين به راه می اندازند. دلهای آنان در بهشت است و بدنهای آنان در کار و کوشش.