💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 عید سعید غدیر عید امامت و ولایت عید تکمیل دین و اتمام نعمت بر شیعیان اميرمؤمنان مبارک 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 سروده ای از مرحوم آیت الله المعظم آقای حاج آقا علی صافی گلپایگانی قدس سره 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 شكر يزدان باز هنگام نشاط است و سرور از دل صاحبدلان غم چون دل من گشته دور چون بود عيد غدير و اندر ايّام و شهور رحمت مخصوص حق امروز باشد در ظهور دين حق تكميل در آن كرده حىّ ذوالمنن در غدير خم پيمبر امر حق اجرا نمود در حضور حاضرين آن خطبه را انشا نمود ابن عمّ خود على را بعد خود مولا نمود تا ولايت را مسجّل كرد و پابرجا نمود كرد ابلاغ آنچه بُد مأمور نزد مرد و زن پس پيمبر هر كه را مولا است او مولا بود همچو پيغمبر دليل و سيّد و آقا بود حق بود با او و او با حق بود هر جا بود هر كسى راه خدا خواهد رهش اينجا بود او صراط مستقيم است و در آن نبود سخن گر چه پيش از اين مكرّر داده آنرا خود پيام جانشين او على مى ‏باشد و بعدش امام باز اندر آن بيابان كرد آن حضرت مقام كرد ابلاغ ولايت در حضور خاص و عام گفت مى ‏باشد على بر خلق مولا بعد من اين چنين امر ولايت را رسول انس و جان كرد نزد حاضرين اندر غدير خم بيان پس ولايت شد مسلّم بر امير مؤمنان هم بود تكميل دين، تتميم نعمت اندر آن راه را بنمود واضح با بيان خويشتن چون پيمبر كرد در آن جمع كار خود تمام با امير مؤمنان كردند بيعت خاص و عام دوّمى هم دست بيعت داد و هم كرد احترام بعد از اين ديگر چه جاى شبهه باشد در مقام آنكه منصف هست داند نيست جاى دم زدن با همه تأكيد در باب ولايت از خدا چون به اظهارش نشد تنها به يك جا اكتفا كرده در قرآن مكرّر ياد با لحنى رسا هم رواياتى كه مى ‏باشد دليل مدّعا وين غدير خمّ و تصريح رسول مؤتمن با همه اينها ز دنيا رفت چون آن بى همال دست امّت شد جدا زان منبع علم و كمال حق مولايم على كردند آنسان پايمال ديد زهرا آن همه رنج از گروه بدسگال گشت بر ملك سليمانى مسلّط اهرمن آنكه اسبق بود در ايمان به پيغمبر على است فاتح هر جنگ چون احزاب و چون خيبر على است قاتل ‏شجعان ‏همه ‏چون ‏عمرو و چون عنتر، على است از پيمبر در شدائد دافع هر شر على است بود او يار پيمبر در بلا و در محن اين على باشد كه يزدان گفته نفس مصطفى است اين على بعد از نبى افضل ز كلّ ماسوى است اين على باشد كه نازل در مديحش هل اتى است اين على باشد كه كافى در جلالش انّما است اين على باشد كه واقف باشد از سرّ و علن آنكه باب شهر علم حضرت پيغمبر است رهنماى اوليا و اوصيا را سرور است ياور درماندگان و بينوا و مضطر است شب به قرآن و نماز و ذكر حىّ داور است روز اندر خدمت دين كرده ترك خويشتن مولدش در كعبه و اين است او را افتخار عمر او بگذشت اندر طاعت پروردگار گشت در مسجد شهيد از تيغ شخص نابكار عمر خود را طى نمود اندر رضاى كردگار خانه زاد حق در آخر جست در قربش وطن آه كز دست گروهى مردم دنيا پرست شد على محروم و اندر گوشۀ عزلت نشست حق او بردند آن نالايقان با بند و بست آمد اندر ركن ايمان بعد پيغمبر شكست جاى بلبل باغ دين شد در كف زاغ و زغن وا اسف با حيلۀ جمعى برون از مرز دين مردم نادان رها كردند آن حبل المتين قائل قول سلونى مى ‏شود خانه نشين قائل قول اقيلونى به مسند شد مكين كرد غارت ملك دين را دزد با آن فوت و فن حقّى از حق اميرالمؤمنين برتر نبود از ولايت چون مهمتر مطلب ديگر نبود مثل اين امر عظيمى نزد پيغمبر نبود بى جهت تاكيد هاى خالق اكبر نبود بى ولايت چونكه دين را نيست روح اندر بدن چونكه اين حق گشت ضايع گشت دين بى محتوا پس نماند از دين به جز اسمى ز جور اشقيا تا بيايد مصلح عالم به فرمان خدا اى خدا چشم (على) با ديدنش روشن نما تا رها گردند جمع شيعيان از اين محن/ 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @ayatollah_safi