شنیدم از لبِ مویِ پریشانی رها در باد
فقیه شهرمان را عامری میکرده است ارشاد
طبیبِ درد بیدرمان، یکی از بهترینها بود
بخیه زد، دلم را به، قرارِ پنجره فولاد
حضورِ شعرِ شورانگیز، به نبضم زندگی بخشید
تخصص داشت در پیوند، نگاه حضرت استاد
عذابالنارِ چشمانش دو صد میخانه میارزد
همانی که نگاهش عطر و بویِ کربلا میداد
صدا و حالت چهره؟!... گلاب و آب و آئینه
شد از این شاخهٔ مریم، تلاوتهای باران، شاد
عطشناکِ میِ مینایِ پیر پرنیان اندیش!
نفس، جمع کبوتر بود و مثل انقلاب، آزاد
سلامم را به همراهِ پیامی میفرستم که...
بگوید:چشمهسارِ ذکر،...کبوترخانهات آباد
زلالِ جانِ خمارِ دلِ بیتاب من خواهد:
خدایا! آنچنان خیری، که گردون تابعِ او باد
#کبری_رحمتی(بیتاب)
#دورود_لرستان
#تقدیمبهمحضرحضرتاستادعامری
#دخیلپنجرهفولاد