#برگی_از_خاطرات_دفاع_مقدس
📝خواهر پیشکسوت
خدیجه ایمانیان
🔹قسمت دوم
✍به محض ورودم به سنندج در درمانگاه شهید قاضی مشغول کار شدم. درمانگاهی که از بتدایی ترین امکانات محروم بود. تنها دو پزشک هندی آنجا کار می کردند و با تجویز چند قرص مُسکن و تقویتی درمانگاه را اداره می کردند.
🔸کردستان کردسنانی بود با مردمی در اوج فقر اقتصادی و فرهنگی و محروم از تمام امکانات زندگی.
مردمی که تمام زندگی آنها یک خانۀ گلی پوشیده از چوب و کاهگل با یک اتاق ساده که در کنارش گوسفندانشان را نگهداری میکردند. از بهداشت در بین آنها هیج خبری نبود و با یک ظرف آب گرم در وسط حیاط حمام می گرفتند.
از طرفی مردمی خوب و با صداقت و آشنای به اسلحه و کوه و دشت اما گرسنه و در جستو جوی یک لقمه غذا.
🔸با ورودم نمی دانستم کار امداد و درمان رزمندگان را شروع کنم یا به فعالیت فرهنگی بپردازم. با توجه به مأمورتی که داشتم اولویت من پرستاری بود.
ابتدا به درمانگاه شهید قاضی رفتم درمانگاهی با سه اتاق. یکی برای پزشک، یکی داروخانه و یکی هم تزریقات و پانسمان.
🔸کار در درمانگاه به خاطر در گیریهای منطقهای شدت و ضعف داشت. گاهی چند مجروح را به در مانگاه میآوردند که در کمین یا حمله ضد انقلاب به پایگاه، همه مصدوم شده بودند و کار ما فقط انجام کمکهای اولیه و احیاء مصدومان و مجروحان بود و اعزام آنها به بیمارستانها.
✅ادامه دارد
🍃🔹روابط عمومی کانون وابستگان (بازنشستگان) سپاه استان اصفهان
@ayenesoroush سروش
@ayene_eita ایتا