⭕️ که قائلین به این نگاه معتقد اند برای تولید علوم انسانی اسلامی باید چند گام را برداریم:
🔻گام اول) میراث اسلامی ما اعم از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و علوم دیگر را باید به صورت دقیق و عمیق بشناسیم تا به خوبی انها را به کار بگیریم. این علوم چارچوب و بنیان های اصلی حرکت ما را شکل می دهند و دستگاه معرفتی ما را سامان میدهند و زمینه را برای اینکه با علوم غربی یک مواجهه فعالانه و با رویکرد تبادل فرهنگی داشته باشیم و در نتیجه آن علوم را در تمدن اسلامی هضم کنیم فراهم میکند.همه این علوم اسلامی هم لازم اند و بی نیاز از هیچکدام نیستیم اما هر کدام نقشی دارد ، فلسفه ، زیرساخت را فراهم میکند، کلام چارچوب معرفت دینی را صورت بندی دقیق می کند، دانش اصول ،نقش روش شناسی اجتهادی برای تولید علم را ایفا میکند ، فقه و اخلاق و عرفان هم هرکدام به لایه ای از حیات انسانی توجه دارند و ناظر به کنش انسانی هستند. اگر بین همه این علوم یک جمع سالم اتفاق افتاد ما به یک سامانه و چارچوب جامع و بنیادین معرفتی دست پیدا میکنیم تا به چپ و راست منحرف نشویم به غرب و شرق و به تحجر نیفتیم ،دچار اخباری گری نشویم و مقهور تجدد نشویم و بعد از این مرحله به گام بعدی وارد شویم. در مثال بنای یک ساختمان ابتدا به یک نقشه کلی وجامع نیاز داریم و بعد طبق این نقشه، پی ریزی ستون های اصلی و چارچوب ها اتفاق می افتد. این بازخوانی میراث اسلامی ، در واقع همان نقشه راه و چارچوب های بنای علوم انسانی ماست.
🔻 گام دوم: پرداختن به رشته ها و مسائل علوم انسانی مرحله دوم است که طبق مثال بنای ساختمان میشود مرحله ساخت طبقات و اتاق ها. در این مرحله ما باید علوم انسانی که در تمدن اسلامی و تمدن غربی شکل گرفته است را بررسی و مشاهده کنیم و فهم عمیق کنیم. و بر اساس چارچوب های خودمان بررسی و نقد و استفاده کنیم و نظریات عام و کلانی را در حوزه های مختلف علوم انسانی بنابر نظر اسلام تولید کنیم و به تعبیر متفکرین به نظام سازی و مکتب سازی علمی روی آوریم مثلا نظام اقتصادی اسلام، نظام خانواده در اسلام و...که ویژگی این سطح از علم اینست که وضعیت مطلوب و قواعد و چارچوب های کلی را مشخص میکنیم. پس گام دوم تولید نظریه های کلان علمی و یافتن نظام کلان آن علم در نظر اسلام و تاسیس مکتب اسلامی در ان رشته می باشد.
🔻 گام سوم:در این مرحله با توجه به بنیاد های نظری و نظارت بر مکتب کلان علمی در یکی از رشته های علوم انسانی ،مسئله ها و بحران های جامعه را مطالعه و رصد و صورتبندی علمی می کنیم و تلاش میکنیم با رجوع به چارچوب ها و آیات و روایات و عقل و تجربه بشری ، اجتهاد کنیم و راهکار و پاسخ آن مسئله یا بحران را بیابیم. و در واقع علم در این مرحله سوم تولید میشود که به عبارتی میشود توصیف و تبیین واقعیت های جاری در جامعه و ارائه راهکارها و تجویزات و سیاست هایی برای حل مسئله جامعه.
🔻 گام چهارم: فرهنگ سازی و گفتمان سازی ، اگر بهترین و راقی ترین علوم و کتابها و مقالات را تولید کنیم اما نتوانیم آنها را به جامعه منتقل کنیم، به حوزه و دانشگاه و نسل جوان منتقل نکنیم ،کارمان ابتر خواهد بود و انگار در واقع رسالت خود را انجام نداده ایم. باید این ها را به متن آموزشی تبدیل کنیم و به دانشگاه ها و حوزه ها سرایت دهیم ،باید به کرسی های آزاد اندیشی تبدیل شود، به مقالات علمی و پژوهشی داخلی و خارجی تبدیل شود، در رسانه ها به آنها پرداخته شود تا نقد شود و حاشیه بخورد و توسعه پیدا کند و گفتمان سازی اتفاق بیفتد و طبق آنها ذائقه سازی و فرهنگ سازی شود وبه تعبیر آقا یک جهاد تبیین اتفاق بیفتد. تا مراحل قبلی نیز به ثمر برسد مثلا فرق شیخ اعظم انصاری با حاج آقا رضا همدانی در همین است که همان کار اجتهادی و فقهی که شیخ در مکاسب انجام داده اند را ایشان در کتاب صلاه انجام داده است ولی خبری از آن در مجامع حوزوی نیست و کسی به آن احساس نیاز نمیکند چون به متن آموزشی تبدیل نشده و رواج نیافته است.
راه حل های زیادی از متفکرین انقلاب در هر کدام از این مراحل پیشنهاد شده است و هرچند در بعضی پیشنهادات و بعضی گزاره ها و ریزه کاری ها تفاوت دارند لکن همه این بزرگواران در ذیل این رویکرد قرار می گیرند. همگی معتقد به جامعیت علوم اسلامی اند.
همه علوم اسلامی باید به میدان بیاید و کار عمیق روی علوم اسلامی صورت بگیرد تا به یک دستگاه جامع اندیشه اسلامی برسیم و بعد در مرحله دوم وارد علوم انسانی شویم و آنها را دقیق و اجتهادی بخوانیم و به تولید علم و حل مسئله برسیم و سپس ثمره این مراحل را با گفتمان سازی و فرهنگ سازی و جامعه پردازی به دست بیاوریم و این را نه در ایران یا منطقه اسلام بلکه در تمام جهان به اشتراک بگذاریم و جبهه متفکران حقیقت جو را شکل دهیم. ستیز مطلقی با غرب در این نگاه نیست بلکه باید نظام سلطه را از دانش مولود در آن تمدن تمییز دهیم.