#بی_سیم_چی_عشق
#پارت_پنجم 🌈
از روی پله بلند میشوم و لبخندی میزنم به دل نگرانیهای همیشگیاش
!و بدرود دبیرستان! من برم دیگه، خداحافظ مامانم -
.وایسا هانیه! من کار دارم جایی، تا یه مسیری باهات میام -
!لب میگزم و صدای عمویم هنوز هم بغض دارد
از خانه بیرون میآیم و عموسبحان قدم به قدم همراهم میشود. به چشمانِ قرمزش نگاه میکنم و
:میگویم
تو هم دیشب نخوابیدی؟ -
دستپاچه میشود، خودش را می زند به راهی که تهش را خوب بلدم؛ مگر صداقتِ چشمانش دروغ بلدند؟
.چرا، خوابیدم -
میگوید خوابیده؛ ولی چشمهای قرمزش، صدایِ گرفتهاش و موهای پریشانش چیز دیگری میگویند. تلخ
:میخندم و میگویم
!من هم نخوابیدم -
:گنگ میپرسد
تو چرا؟ -
لبخند تلخی روی لبهایم مینشیند، نگفتم صداقتِ چشمانش دروغ را بلد نیست؟
!پس نخوابیدی -
:تلختر از من میخندد و میگوید
!آره...نخوابیدم -
!سر کوچه که میرسیم و از همان فاصلهی کم، زهرا را میبینم، دنیا روی سرم آوار میشود
.اصلا یادم رفته بود امروز میآید تا با هم به مدرسه برویم
.نزدیکمان که میرسد، برق اشک در چشمانش، دلم را میسوزاند
:متحیر میگوید
آقا سبحان؟ -
عمو اصلا نگاهش نمیکند. همانطور که به نوک کفشهایش خیره است، با همان صدای بم و پر از بغض
:میگوید
!سلام زهراخانم! شنیدم عروس شدین، مبارکه خوشبخت بشین -
میگوید و راهش را کج میکند و میرود. میرود و از پشت میبینم کمری را که خم شده. من که گفته
!"بودم "عشق خانمان سوز است
چرا؟ چرا الآن باید برمیگشت؟ چرا الآنی که نمیتونم و نمیدونم چیکار کنم؟ چرا هانیه؟ چرا الآن که -
وسط اشتباهی که کردم موندم؟ چرا الآنی که دارم توی آتیش می سوزم و نه بارونی میاد تا نم بگیره
شعلههام، نه کسی آب روم می ریزه؟
اولین قطرهی اشک که از چشمانش سرازیر میشود، دستش را دنبال خودم میکشم و به سمت مدرسه
.راه میافتیم
...بیا بریم، زشته وسط خیابون -
***
!هانیه؟ بیا دیگه مادر، همه معطلِ توئیمها -
.چشم مامان، حاضرم... اومدم -
.عموسعید همه را برای شام دعوت کرده بود
.کاش میتوانستم نروم؛ اما هیچ توجیهی نداشتم برای سر باز زدن از این مهمانی
به خانهی عموسعید که میرسیم و داخل میشویم، از دیدن خانمجان آنقدر ذوق میکنم که به سمت
.آغوشش پر میکشم
:در آغوشم میکشد و میگوید
دختر گلم چهطوره؟ -
:با اشتیاق، عطرِ محمدیِ تنش را عمیق نفس میکشم و میگویم
...چهقدر دلم تنگتون بود خانمجون -
:مینا دستم را میگیرد و میگوید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─