#قسمت_بیست_هشتم
#ویشکا_1
صفحه ے گوشے روشن خاموش مے شد به سراغ گوشے رفتم شماره
ے پگاه روے صفحه ے گوشے نشان مے داد گوشے را جواب داد
سلام پگاه جونم ڪجایے ؟
سلام عزیزم من راه افتادم ده دقیقه دیگر درب منزل شما هستم
باشه فدات
در ڪمد را باز ڪردم یڪے از مانتوهایے ڪه به تازگے خریده بودم
را پوشیدم ؛ شالم را مرتب ڪردم و به سمت پله ها دویدم در حالے ڪه
با عجله از پله ها پائین مے آمدم مامان با صداے بلند
ڪجا میرے ؟
با پگاه میروم بیرون
ویشڪا بیا این فهرست خرید را بگیر برگشت این ها راتهیه ڪن
فهرست خرید را از مامان گرفتم و به سمت در ورودے رفتم در را ڪه
باز ڪردم پگاه چند بوق زد لبخندے زدم و به ماشین رفتم
سلام به به خوشگل خانم
سلام ویشڪا جون ڪجا باید بریم ؟
حرڪت ڪن در راه بهت مے گویم
حس خیلے در وجودم احساس مے ڪردم خوش حال بودم ڪه نرگس و
پگاه قرار است با هم آشنا شوند
ویشڪا ڪجایے چرا توے فڪر رفتے ؟
خیلے خوشحال هستم از این ڪه با هم به پایگاه مے رویم
پگاه سرے تڪان داد صحبتے نڪرد
بیست دقیقه بعد به پایگاه رسیدیم پگاه ماشین را ڪنار جدول.پارڪ به سمت پایگاه رفتیم
آیفون را زدم طولے نڪشید نرگس در را باز ڪرد در حالے ڪه با لبخند از ما استقبال مے ڪرد
سلام خوش آمدید
سلام نرگس جون
چطوری؟
سلام خوبین
هر سه در حالے ڪه لبخند بر لب داشتیم وارد پایگاه شدیم نرگس به
مبل ها اشاره ڪرد بفرمائید بنشید من میرم شربت برزیم
بعد از رفتن نرگس به آرنج پگاه زدم
فضاے این جا چطور هست ؟
خیلے زیبا هست
نرگس با سینے شربت به سمت ما آمد
پگاه خانم خیلے خوشحال هستم با شما آشنا شدم
ویشڪا از شما خیلے تعریف ڪرده
لطف ویشڪا جون هست
نویسنده :تمنا🌻🦋👒