▪️به نام خدا▪️ 🔰دمی با کره ی جنوبی(3) ▪️درادامه ی نوشتار گذشته در صدد بیانی مصداقی تر پیرامون سریال اسکوئید گیم بودیم. بیان کردیم که این سریال، در قالب طراحی بازی های مختلف، به شکلی کاملا بی رحمانه، البته صادقانه به علل ایجاد و از بین رفتن روابط بین انسان ها میپردازد. این سریال پس از نشان دادن وقایع متعدد، انگیزه ی پنهان روابط بین انسان ها را در معرض نمایش و بازدید عموم میگذارد. البته همه ی اینها، یک ذهنیتی برای مخاطب ایجاد میکند تا او بتواند با خضوع تمام، نتیجه گیری پایان داستان را که در همان پلان آخر( یعنی دیدار با پیرمرد شماره یک) به نمایش گذاشته است، بپذیرد. به امید خدا به تدریج به وقایع و نتیجه گیری پایان داستان میپردازیم. ▪️در دو پلان، بازی چراغ سبزو چراغ قرمز را مورد بررسی قرار دادیم. در این بازی، سرنوشت اعضا چندان در گرو یکدیگر نیست. هر کسی خودش باید به فکر خودش باشد وبه موقع شروع به حرکت کند و به موقع بایستد. حتی بیان کردیم که جا برای محبت و کمک کردن به دیگران هم هست؛ کما اینکه علی در یک موقعیت حساس سونگ گی هون را نجات میدهد. ▪️پلان سوم: ایده پرداز این سریال، به گونه ای بازی ها را طراحی کرده که به مرور، افراد به سمت یارگیری و اجتماع های چند نفره میروند. در اولین اجتماع، سونگ گی هون با رفیق هم محله ای اش به همراه پیرمرد و علی، یک گروه را تشکیل میدهند و به سراغ بازی آبنبات لانه زنبوری میروند. واز آن بازی سربلند بیرون می آیند. در نتیجه انگیزه ی آنها برای انجام کار گروهی بیشتر میشود. ▪️پلان چهارم: اما روند داستان از جایی بسیار خطرناک و رک و بی پرده میشود. در بین دو بازی که افراد به استراحت گاه خود برگشته بودند، دعوایی بین دو نفر رخ میدهد. یکی از آنها، دیگری را به راحتی به قتل میرساند. دیگران که توقع برخورد عوامل مسابقه با شخص قاتل بودند، تنها یک صحنه را مشاهده کردند. بازیکن شماره ی 198 حذف شد!!! وسپس مقداری پول در آن دائره ی جادویی ریخته شد. این اقدام پیامی عجیب داشت. آن هم اینکه اگر میخواهید برنده شوید و پول بیشتری کسب کنید، کافیست تا یک دیگر را بکشید. به همین راحتی!!! ▪️پلان پنجم: افراد شرکت کننده پس از قتلی که اتفاق افتاد، دیگر خواب به چشمانشان نمیرفت. کافی بود کسی در خواب بیاید و او را خفه کند. دیگر همه چیز تمام میشد. لذا تمایل به کار جمعی بیشتر از گذشته شد.چرا که هیچ کسی نمیتوانست به تنهایی در مقابل چند صد نفر دیگر مقاومت کند. پس تیم هایی را شکل دادند؛ عده ای زور داشتند و عده ای هم توانایی بیدار ماندن در شب و کشیک دادن. همه از کار تیمی خود خوشحال بودند؛ ونهایتا شب خونی فرامیرسد. ✍ادامه دارد... https://eitaa.com/az_dell/54