بسم الله الرحمن الرحیم 🔸از امتداد حکمت تا دنده پهنی!!!🔸 🔷 همه ی ما تا کنون بارها کلید واژه ی امتداد حکمت را شنیده ایم؛ بحث های جدی ای هم پیرامون آن شده است. حال بنده میخواهم کمی از این امتداد حکمت استفاده کنم؛ البته نه به نحو بسیار جدی و به طور آکادمیک. بلکه برای رفع مشکل همین روز هایمان...کدام مشکل؟ عرض میکنم خدمتتان. 🔶 یکی از مشکلاتی که ما بچه مذهبی ها این روز ها بسیار با آن درگیر هستیم، کمبود اعتماد به نفس و ترس و اضطراب ناشی از بازنده بودن درون خود احساس میکنیم. مردم را میبینیم؛ فامیل ودوستان را میبینیم؛ دایرکت اینستایمان پر است از فحش هایی که نثار خواهر ومادرمان شده است. هر جا میرویم همه میخواهند ما را بکویند. متهم کنند مارا. خودمانیم.بالاخره فضای جامعه مقداری عصبانی است. چقدرش ما مقصر هستیم چقدرش حکومت؟! فعلا کاری با این مباحث تحلیلی سیاسی ندارم. مطالب دراین مورد زیاد است. 🔶میخواهم از یک جنبه ی دیگر به این مسائل بپردازم. جنبه ای که شاید کمتر به آن پرداخته باشند. "تاثیر حکمت عملی در پهن شدن دنده..." دنده پهنی به معنای بیخیال بودن وکار خود را کردن است؛ اصولی در حکمت متعالیه ی مااست که به زعم بنده میتواند ما را در مواجهه با این حجم از عصبانیت و دلخورِی، نه تنها منفعل و هراسان و افسرده نکند، بلکه فعال و شاداب و شجاع بار بیاورد. 🔷بگذارید از این جا شروع کنم. هیچ وقت یادم نمیرود این مبحث از فلسفه را که استادمان داشت برایمان توضیح میداد، گفت بچه ها، شما همه دارید با خودتان زندگی میکنید. تنها!! تنهای تنها... 🔷کدام بحث بود؟! ذیل بحث " فی النوع و بعض احکامه" بود. در آنجا مرحوم علامه ی طباطبایی میفرمایند که برخی ازانواع هستند که کثیر الافراد میباشند مانند انسان ها. برخی انواع هم هستند که مجرد هستنند وبرای هر نوع، یک فرد بیشتر محقق نمیباشد. آری! شاید بتوانیم بگوئیم که جنبه ی مادی ِ ما انسان ها دارد با یکدیگر زندگی میکند(تازه اگر بتوان نام حیات را روی ان گذاشت) لکن آن بُعد مجرد وروح انسان-که اتفاقا همین بعد است که ادراک کننده ی درد ها، لذت ها، علم وآگاهی ها و...میباشد(واتفاقا محل بحثمان هم از ابتدا روی همین ابعاد بود) – دارای کثرت افرادی نمیباشد. یعنی اینگونه نیست که نوع انسان باشد و افرادی هم تحت آن. خیر! بلکه بنابر حکمت متعالیه، هر فردِ انسان، نوع منحصر به فرد میباشد. 🔹خب پس ما داریم با خودمان، یعنی با نفسمان زندگی میکنیم و بس. حتی در عمیق ترین وعاطفی ترین مواجهات خود با انسان های دیگر، در حقیقت داریم نفس خود را پر وبال میدهیم. ما دائم داریم دنیا را و دیگران را در آینه ی نفس خود میبینیم و این قدر ما با نفسمان تنها هستیم، که گویا فقط اوهست و او هست واو هست. 🔹برآیند من این است که اگر این من هستم و من. پس اگر کسی به من و هفت جد وآبادم هم فحش بدهد، تاثیری در" من " ِ من نمیگذارد. بگذار هر چه میخواهد بگوید. فحش او، صوتی در عالم ماده بود که رها شد ورفت. او را چه کاربا نفس مجرد تو...نفس مجرد تو که با او زندگی نمیکند که نگران بشوی! ترسیده و هراسان بشوی...هر آنچه تکلیف است انجام بده وبس... @az_dell