#مادرانه_نویس 🖤
دیروز ساعت ۸ صبح با صدای گریههام از خواب بیدار شد.
همون ساعت و لحظهای که خبر شهادت سید عزیزمون و همراهانش پخش شد.🖤
تمام بدنم میلرزید. وای که چه غم سنگین و چه فقدان جگرسوزی بود.
دلم میخواست راحت و بیتکلف ساعتها گریه کنم و اشک بریزم تا شاید اندک التیامی بر قلبم باشه.
از اتاقش اومد بیرون و پرسید: « چی شده مامان؟ چرا گریه میکنی؟»
گرفتمش توی بغلم و چند لحظه سعی کردم آرومتر باشم و به سختی گفتم؛ « مامان آقای رئیسی شهید شد».🖤😭
عاشق آقای رئیسی بود. از همون ۵ سالگی و زمانی که رئیسجمهور شد و ما از خوبیهاش میگفتیم، دوستش داشت.💔
دستش رو گرفتم و گفتم بیا بشینیم و بغلت کنم مامانی.😔 آروم آروم اشک میریختم و باز هم از خوبیهای شهیدمون براش میگفتم، از تلاشهاش، از مردمی بودنش، از خستگیناپذیریش، از دوست بودنش با امام رضا جان، از اینکه خدا چقدر دوستش داشت و ازش راضی بود و ...
همونطور که اشکام قطع نمیشد؛ از قوی بودن و شجاع بودن شهیدمون براش میگفتم، از اینکه به همه احترام میزاشت و همهی آدمها براش مهم بودن، از اینکه کارهای خوب رو همیشه انتخاب میکرد، فکر و مشورت میکرد و سعی میکرد تصمیمهای درست بگیره.
بهش گفتم مامانی این اشک و ناراحتی بخاطره خودمونه که دلمون براش تنگ میشه، برای اینکه دیگه ایشون رو نداریم وگرنه جای ایشون خیلی خوبه و توی یک روز به این خوبی یه هدیهی خیلی خوب و بزرگ از خدا و امام رضا گرفته.💚
و کمی دربارهی مقام شهید و شهادت براش حرف زدم...
حالا هر دومون یکم آرومتر شده بودیم و دخترم دیگه اضطراب توی چشماش نبود و آروم اومد کنارم دراز کشید و خوابید.🍃
❇️ در چنین موقعیتی؛ برای کودکان لازم نیست از جزئیات یک اتفاق یا نحوهی دقیق حادثه حرف بزنیم. بلکه باید از ویژگیهای خوب یک شهید بگوییم، از تصمیمهای درست او و انتخاب بین خوب و بد، از تمرکز روی حقطلبی حرف بزنیم بگونهای که تفکر کودک فعال شود.
◀️ همچنین باید مراقب باشیم نحوهی عزاداریهایمان بگونهای باشد که؛ بجای انتقال احساس ضعف یا ناتوانی، عزت و اقتدار شهید و عشق و علاقهمان نسبت به او را به کودک منتقل کند.
#کودکان_و_سوگواری
#شهید_جمهور
•┈••✾🤱•°•°•🖤•°•°•🤱✾••┈•