#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت0⃣4⃣
ــ من آن
#كنيز را مى خواهم بخرم!
ــ براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟
ــ سيصد سكّه
#طلا!
ــ باشد، قبول است، سكّه هاى
#طلايت را بده تا بشمارم.
ــ بيا اين هم سه كيسه
#طلا! در هر كيسه، صد سكّه
#طلاست.
صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ عرب! اگر
#سليمانِ زمان هم باشى به
#كنيزى تو در نمى آيم.
پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ
#كنيز ديگر برو.
نحّاس تعجّب مى كند، اين
#كنيز رومى به عربى هم سخن مى گويد.
او جلو مى آيد و به
#كنيز مى گويد:
ــ درست شنيدم، تو به زبان عربى سخن مى گويى؟
ــ آرى.
ــ نكند تو
#عرب هستى؟
ــ نه، من
#رومى هستم. ولى زبان
#عربى را ياد گرفته ام.
مرد تاجر جلو مى آيد و به
#نحّاس مى گويد: حالا كه اين كنيز
#عربى حرف مى زند، حاضر هستم پول بيشترى برايش بدهم.
بار ديگر صداى
#كنيز به گوش مى رسد: يك بار به تو گفتم من به
#كنيزى تو در نمى آيم.
#نحّاس رو به كنيز مى كند و مى گويد:
ــ يعنى چه؟ آخر من بايد تو را بفروشم و پول آن را تحويل دهم.
اين طور كه نمى شود.
ــ چرا عجله مى كنى؟ من
#منتظر كسى هستم كه او خواهد آمد.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego