اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت7 بلند شدم و رفتم سمت مقاله
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 وااا ،مامان جان ،چرا همه چیرومیندازین گردن منه بدبخت ،اون پسرت الان ۲۷ سالشه هنوز مثل بچه های ۵ ساله رفتار میکنه چرا چیزی بهش نمیگین?! مامان: خوبه حالا اینقدرزبون نریز ،نه اینکه تو مثل دختر ۲۲ ساله رفتار میکنی. _خوب من کودک درونم هنوززنده هست😄 مامان: به اون کودک درونت بگو ،الان وقت شوهر کردنته ،اینکارارو نکنه.. - اووو ،یه جور میگین شوهر که انگار یه صف طولانی پشت در خونمونه. بابا:میدونی چند نفراومدن پیش من تا اجازه بگیرن بیان خونه ؟ (خندیدم): خوب بابا جون اینارو به این گل پسرتون هم بگین ،دیگه داره کم کم میره برام دبه ترشی میخره هااا. مامان:پاشو برو دیرت میشه. - اخ اخ ،داشت یادم میرفت ،من رفتم فعلا خداحافظ. بابا: به سلامت مامان: مواظب خودت باش. وسیله هامو برداشتم ،چشمم به اتاق امیرافتاد ،آروم بدون اینکه مامان بفهمه رفتم سمت اتاقش ،دستگیره رو کشیدم پایین دیدم در قفله.بیچاره ازترس اینکه نکنه بلایی سرش بیارم در و قفل کرده. 『⚘@khademenn⚘』