سال ۹۸ که در آتش می‌سوخت، شاید اولین باری بود که توجه بعضی را بیشتر از قبل به خودش جلب می‌کرد. یک میدان ارزشمند در قلب تاریخی شهر که سه حکومت را به خود دیده است. «میدان حسن‌آباد» یا میدان هشت‌گنبد -با آن معماری فرنگی‌مآبش- که با وجود ساختمان قلدر بانک ملی در ضلع جنوب شرقی و شلختگی‌ حاصل از شهرسازی چند دهه‌ی گذشته، تلاش می‌کند تا قرینگی‌اش را ملتمسانه و در حد یک منظر شهری حفظ کند. روایت‌ها چنین نقل کرده‌اند که این میدان بخشی از میراث تلاش‌های رضاخان جهت ساخت ایران نوین بوده تا اتول‌های انگشت‌شمار شهر بتوانند دور آن بچرخند و خودی نشان دهند. بخشی از پروژه‌ی مدرنیزاسیونی که در ابتدای سده‌ی چهاردهم شمسی بیشتر به‌شکل پوشاندن رخت و لباسِ فرنگی بر پیکره‌ی ایرانِ کاملاً سنتی نمایان شد. به همین جهت اگر کسی خدای نکرده یک طرف شهر بیهوش شود و ناگهان وسط این میدان به هوش بیاید، با نظر به معماری این میدان، چه‌بسا یک لحظه کُمِیت فارسی‌اش لنگ بزند و با ژست ایتالیایی از عابران بپرسد «چاو، دِکِه پارتیستا ایرانه؟» *  این میدان حال و هوای شبه‌جزیره‌ی ایتالیای سده‌ی پانزدهم را دارد. هرچند جفت‌ستون‌ها، طاق‌های رومی و کلاه‌فرنگی‌های رنسانس‌گونه‌اش چندان باب میل ذائقه‌ی صفوی‌پسند اکثر ما ایرانی‌ها نیست، اما چون توانسته بیش از نه دهه، از پس تحولات پایتخت جان نصفه‌نیمه‌ای به در ببرد و هویت خود را به‌عنوان یک میدان مهم شهری حفظ کند و در ذهن شهروندان خاطره‌ای جمعی بسازد، قابل ستایش است. مهم‌ترین نشانگان شهری این میدان حس تعلق به مکان شهروندان است که یکی از مؤلفه‌های کیفیت‌سنجی در مطالعات شهر به شمار می‌رود. *: شما می‌دانید ایران کجاست؟ متنی که در بالا خواندید مربوط به صفحه‌ی سوم پرونده‌ی «از شیشۀ رنگی کلیسا» است که به‌ تک‌نگاری «لئون تادوسیان» معمار بزرگ ارمنی اختصاص دارد. ادامه‌ی تک نگاری تادوسیان را  می‌توانید در اینجا بخوانید. 0⃣7⃣ @Azadisqart