از امام باقر علیه‌السّلام روایت شده: روزی در هوای گرم زن جوان زیبایی در حالی که طبق معمول خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوشش پیدا بود، از کوچه عبور می‌کرد، مردی از اصحاب رسول خدا از طرف مقابل می‌آمد، آن منظره زیبا، سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای آن زن زیبا شد که از خودش و اطرافش غافل گشت و جلوی خودش را نگاه نمی‌کرد، آن وارد کوچه‌ای شد و جوان با چشم 👁 خود او را دنبال می‌کرد، همان طور که می‌رفت ناگهان استخوان یا شیشه‌ای که از دیوار بیرون آمده بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت، وقتی به خود آمد که از سر و صورتش جاری شده بود. با همین حال به حضور پیامبر رفت و ماجرا را به عرض رساند این جا بود که نازل شد. و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن... (نور: ۳۱) •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 💢 آیه در مقام بیان توسعه محدوده‌ی است؛ زیرا قسمت‌های دیگر با های مرسوم آن زمان که همان پیراهن‌ های بلند بوده پوشیده می‌شد و فقط قسمت‌های سینه و گردن بود که باز بود. wikifeqh.ir/تاریخ_حجاب_(قرآن) @wikifeqh