📛بخشی از مصاحبه با یک از : 📖 «حافظ و معلم قرآن بودم. اولین عکس‌م را با پوشیه منتشر کردم. بازخوردها بالا بود و مورد پسند خیلی‌ها قرار گرفت. رفته رفته طمع دیده‌شدن وسوسه‌ام کرد و کارهایی می‌کردم که تا قبل از معروف‌شدنم آن‌‎ها را بی‌حیایی می‌دانستم». 🚶‍♀«تصویر بعدی یک عکس قدی بود از خودم آن هم بدون چادر، کم‌کم تصویر کامل صورتم را با آرایش گذاشتم. دغدغه‌ام شده بود تعداد لایک‌ها! 😱 تمام زندگی ما شده بود اعداد و ارقام صفحه مجازی ای که داشتیم. رابطه‌ما هم رفاقت بود و هم رقابت! مثلا اگر فلان بلاگر در یک کافه خیلی لاکچری عکس منتشر می‌کرد من سعی می‌کردم فضای بهتری را برای عکاسی انتخاب کنم که های بیشتری بگیرم. یعنی این طمع دیده شدن تو را به جنون می‌کشد. همیشه به دنبال چیزی هستی که تو را بیشتر مورد توجه قرار دهد. ❌ دیگر معروف شدم و… 👳‍♀ حتی به جایی رسیده بودم که وقتی از حمام بیرون می‌آمدم با حوله‌ای که دور سرم پیچیده بودم عکس می‌گرفتم و برای مخاطب تولید محتوای مذهبی می‌کردم!! و می‌نوشتم «غسل شکرگزاری یادت نرود!» 📚 منبع : فـــــارس ╔═"═••⊰💙⊱••═''═╗ ╚═-═••⊰💙⊱••═-═╝