مگذارش به روی پیرهنم زره اندازه نیست بر بدنم به قد و قامتم نگاه نکن ذوالفقار برادرت حسنم! @hosenih سند عشق من به مکتب توست تک‌تک زخم‌های روی تنم جای یک قطره آب، می‌بینی پرِ خونِ سرم شده دهنم لحظه‌ای شاخ تازه‌ی گل سرخ لحظه‌ای برگ‌برگ در چمنم چیزی اصلا نمانده از جسمم چه نیازی به طاقه کفنم سر خود را بگیر بالاتر برنمی‌گردم از سر سخنم: هست صدبار از عسل خوشتر این چنین سخت دست و پا زدنم @hosenih در رجز، مجتبی و در میدان همه دیدند که حسین، منم به گناه محبتم به خودت اسب تازانده‌اند بر بدنم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e