زینب میدوید ناله یِ مادرو از؛ گودال میشنید زینب میدوید بی حیا به حنجرش؛ خنجر میکشید زینب میدوید تُویِ قتلگاه اومد؛ امّا دیر رسید زینب میدوید از قفا شمرِ لعین؛ سر رو می بُرید زینب میدوید تَهِ گودالِ بلا؛ حسین شد شهید زینب میدوید از زمین و آسمون؛ خونابه چکید میبینم شمر و، با بغض و کینه به رویِ سینه یِ حسین میشینه دوازده ضربه؛ میزد با خنجر نگفت مادرش اینجاست و میبینه چه غوغایی شد؛ میونِ گودال سَرو می بُرید به سمتِ مدینه 🖤 حسین وا اُمّاه(۲) حسین (وا اُماه)۳ 🖤 برگشتم داداش این چهل روزه دوری،آخر سر رسید برگشتم داداش که بگم زینب چه،حرفا که شنید برگشتم داداش قِسمتِ رقیه بود،باباشو ندید برگشتم داداش که بگم چی شنیدم ، تو بزم شراب برگشتم داداش که بگم چی کشیدم همراه رباب برگشتم داداش نمیدونم خواب بود یا اینکه سراب سپر شد جونم،تو راهه بازار کتک خوردم که نایی نیست تو جونم رقیه دق کرد که میگفت عمه بدون بابام دیگه نمیتونم صدام میلرزه ، تنم آتیشه چطور آخه بی تو برگردم خونم 🖤 حسین وا اُمّاه(۲) حسین (وا اُماه)۳ 🖤 ✍✍ شعر و سبک: کربلایی کربلایی