ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام تا ياد غربت مي‌کند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بي کسي را يک جا روايت مي‌کند: الشام الشام موي و چهره اي در هم شکست از چه حکايت مي‌کند: الشام الشام هر روز با اندوه و آه و بي شکيبي ياد اسارت مي‌کند: الشام الشام در اين ديار پُر بلا هر کس به نوعي عرض ارادت مي‌کند: الشام الشام يک شهر چشم خيره وقت هر عبوري ابراز غيرت مي‌کند: الشام الشام هر سنگ با پيشاني مجروح خورشيد تجديد بيعت مي‌کند: الشام الشام قرآن پرپر روي نيزه غربتت را هر دم تلاوت مي‌کند: الشام الشام قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش بي صبر و طاقت مي‌کند: الشام الشام هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه خود را فدايت مي‌کند: الشام الشام جان مي دهي وقتي به لبهايي مقدس چوبي جسارت مي‌کند: الشام الشام کنج تنوري حنجري آتش گرفته ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام یوسف رحیمی @rozeh_1