یا اباصالح المهدی در عالَم ِ محبّت تو رام می‌شوم خارج ز آستانِ تو ناکام می‌شوم بدبخت می‌شوم اگر از تو جدا شوم با نوکریّ کوی تو خوش‌نام می‌شوم گر تو نشان‌دهنده‌ی دینی، تمامْ قَد... من، پارکابِ مذهب اسلام می‌شوم یک جرعه از نظر به تو گر پا دهد مرا... سر تا قدم به شُربِ نظر، جام می‌شوم آیا برای نوکری اَت منتخب شدم؟ صبحِ فرج به سوی تو اعزام می‌شوم؟ قُلّاب می‌شوم که کنم صید، خلق را؟ بهرِ شکار کردنِ تو دام می‌شوم؟ گر بر هوای خویش دهی بار بر سَرَم... فارغ ز بارِ غُصّه و آلام می‌شوم هر کس به یک مناسبت، آرام می شود من با دعای بر فرج، آرام می شوم