‍ . (س) صدای گریه می رسه ، از دل این ویرونه ها سه ساله دختر حسین ، گرفت بهونه ی بابا بابایی جونم ، ای خورشید آسمونم ای گرمیِ آشیونم کاش دیگه زنده نَمونم ، بابااا دلم پر از درده ، چشام مث بارون کجا بودی بابا ، دلم شده پُر خون بابا حسینم حسین خوش اومدی ای همسفر ، خوش اومدی ای مهربون حالا که پیشم اومدی ، دیگه نرو پیشم بمون بابایی جونم ، وای به دلِ بی قرارم وای بی تو کسی ندارم وای دیگه بمون کنارم ، بابا دیگه ازین دختر ، نمونده جز یک آه اگر نبود عمه ، جون می‌دادم تو راه بابا حسینم حسین بی تو می میرم بخدا ، می دونی که جون منی فدای زخمای سرت ، مَنِ الّذی اَیتَمنی بابایی جونم ، وای بازم چشاتو وا کن وای دخترت و نگا کن وای درد منو دوا کن ، بابا سر تو افتاده ، روی زمین بابا برات می میرم ای ، زخمی ترین بابا بابا حسینم حسین ✍بهمن عظیمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ