. چشمه کوثر هر گلِ وا شده در باغ معطّر نشود هیچ کس همنفسِ چشمه کوثر نشود بِیْنِ زن ها که از آنها به جلالت گویند هیچ کس زهره ی زهرای مطهّر نشود نه فقط بِیْنِ زنان ، بلکه میانِ مردان هیچ کس در عظمت دختِ پیمبر نشود آب مَهریّه ی تو ، ما به حضورت محتاج زندگی بی نفست هیچ مُیسَّر نشود از نگاهِ تو به تکوین برسد هر شِیْی ایی قطره بی اِذْنِ نگاه تو که گوهر نشود هیچ کس مثل تو یا فاطمه در اوج کمال از برای پدر خویش که مادر نشود ماه و خورشید تویی ، زهره ی زهرا یعنی آسمان جز به نگاهِ تو منوّر نشود چشمه بسیار بُوَد ، هم به جهان هم به جنان لیک هر چشمه یقین چشمه کوثر نشود هر زنی پای به میدان بلا نگذارد یا همانندِ تو اینگونه دلاور نشود در حمایت ز ولایت سر و جان باخته ای هیچ کس مثل تو قربانیِ حیدر نشود اشکِ هر غنچه نوشته ست به گلبرگ زمین لاله چین تا نبود لاله که پرپر نشود هِق هِقِ بغضِ تو و ناله ی تو کمتر شد دردِ پهلوی تو بانوست که کمتر نشود هر که امروز نرفته ست طریقِ حق را شاملِ مرحمتِ بانوی محشر نشود سربلند است ز خاکِ قدم او "یاسر" چون که خاکِ قدمش زینتِ هر سر نشود oo "یاسر"✍ .