مقاومت علیه مقاومت! برایان ترنر در کتاب « بدن و جامعه» هنگامی که به تبارشناسی طب می پردازد، بیان می کند که در یونان باستان، به شدت بر این مساله مراقبت می شد که مبادا، طبیب در قبال درمان خود، مبلغی از بیمار طلب نماید. دلیل این امر هم آن بود که از اساس، امکان این که طبیب، بیش از آن که دغدغه ی سلامت بیمار خود را داشته باشد، دغدغه ی بیمار نگه داشتن فرد را در سر بپروراند، از بین برود. در نتیجه، اگرچه طب، در حد کارهای یدی بود، اما خانواده های اشراف به حرفه ی طب ترغیب می شدند تا نیاز مالی ، آنان را به حرج نیندازد. رویکرد اسلامی به طب نیز تا حد زیادی با همین نگرش پیش می رود. شواهد تاریخی زیادی نیز در مورد رایگان بودن درمان در قرون اولیه ی اسلامی وجود دارد تا جایی که در آندلس، بیمارستان ها، نه تنها برای درمان، که برای ارائه ی خدمات به مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، هیچ مبلغی دریافت نمی کردند. ترنر در اثر مذکور، ورود قدرت و ثروت به درمان را از طریق رویکرد نخبه محور کلیسا پیگیری می کند و مدعی است هرچند در ابتدا در درمان، این مساله، با ارباب کلیساهای کاتولیک، مقوله ای خیرخواهانه بود، اما با ورود سرمایه داری به عنوان نوزاد پروتستانتیزم، مواجهه ی اخلاق سودمحور، در علاج بیماری ها نیز پیدا شد و گسترش یافت. پزشکی موجود، محصول این نگرش به طب است که همان گونه که اشاره شد، از نگاه نظام تمامیت طلب سرمایه داری نشات میگیرد که از قضا، همین گفتمان پزشکی است که با تکنیک ها و استراتژی های مختلف، نه فقط حیات بدنی انسان ها، که حیات اجتماعی آن ها را نیز ذیل رویکرد سکولار خود معنا می دهد. استعفای برخی مدیران وزارت بهداشت، شاهدی بر این امر است که مقوله ی سلامت، در بسیاری مواقع، بیش از آن که اصالت ذاتی داشته باشد، دستاویزی برای قدرت و ثروت بوده است، که اگر دغدغه از جنس قدرت و ثروت نبود، به طب مکمل، حداقل در حد یک امکان، زودتر از این ها نگریسته می شد. هرچند که جلوی ضرر را از هر کجا که بگیرید منفعت است! پ.ن: نفی رویکرد سودمحور، متوجه اطباء سنتی نیز هست، به همان دلایل که عرض شد و البته این رویکرد، طب اسلامی را در ذات تهی میکند. @azmanegasht