❤️🍃 سلام خواهرای عزیزم 😔منم یک زن خیانت دیده هستم که آخرین خیانته شوهرم بدجوری من وبچه هامو داغون کرد چقد باید یک زن ب خودش جرئت بده بیاد تو زندگی مردی که یک زن ودوتا بچه داشت من شوهرم نگهبان بود شیفتی که استراحتش میشد هم میرفت مغازه روسری فروشی که یه فروشنده زن پنجاه ساله بود من خودم 32 سالمه دوتا بچه دارم یه دختر شیرین زبون دوسال یه پسره فوق العاده مهربون هفت سال دارم وقتی دخترمو باردار بودم گوشی همسرمو پسرم داد دستم وقتی پیاماشو دیدم تپش قلب گرفتم از ناراحتی شکمم سفت شد بدنم یخ کردچون اسم فروشنده ش بود فرستاده بود سلام عزیزم کجایی شوهرم فرستاده بود نفس.. دارم میام😔خیلی اونروز باناراحتی گذشت وشوهرم گردن نگرفت چیکار کرده ولی من رفتم مغازه ب فروشنده گفتم برو مغازه رو جمع کنیم گفت اگه من برم یکی دیگه میاد اونم مثل شوهرم گردن نگرفت چیزی بینشون هست چقد اسرار کردم بهش زندگیمو دوست دارم نابودش نکن چقد گریه کردم دست از پا دراز تر برگشتم تا اینکه گوشی شوهرم مدام زنگ میخورد دیگه قهر کردم رفتم خونه بابام فقط گفت برگرد چیزی نیست تو بدبین شدی باز برگشتم ولی یه روز صبح از خواب که بیدار شدم خبر فوت شوهرمو دادن خودشو کشته بود چقد روزهای تلخی بود رفتم کلانتری فروشنده ش اومد اونجا. گفتم این برای چی اومده گفتن ب این گفته میرم خودمو بکشم ولی باور نکرده وقتی رسیده مکان دیر شده تموم کرده بود گفته بودن تو اونجارو از کجا میشناسی گفته بود رفت وآمد داشتم. زن صیغه ایشم نود ساله با 15تا مهریه وشریک مغازه شه دیگه اشکام بند اومد متنفر شده بودم انگار دیگه از فوت شوهرم ناراحت نبودم بعد ها فهمیدم شوهر سابقه فروشنده ، آسایش برای شوهرم نزاشته بود چون دلیل طلاق زنشو شوهره من میدونست، میگفت تو باعث شدی زنم منو مجبور کنه طلاقش بدم منم میرم ب زنت همه چیو میگم این زنگ های پشت سر هم دلیلش این بود چند بار محل کارش وجلوی مغازه دعوا کردن وآبروی شوهرمو برده.. آخرش شد خودکشی وبی پدر شدن بچه ها چند بارم اومد دادگاه مهریه بگیره ک چیزی گیرش نیومد ولی نصف جنسهای مغازه رو برد اینم ازخلاصه ی زندگی تلخ من. خانومهای گل خواهرای عزیزم پا ب زندگی کسی بزارید که یا زن نداشته باشه یا طلاقش داده باشه. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽