🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ مرحوم حاج عبدالعلى معمار عالم فرد - عليه الرحمه - نقل كرد: اوقاتى كه موفق به زيارت كربلا بودم ، روزى در صحن مقدس نشسته بودم ، يك نفر هم نزديك من نشسته بود، اسم او را پرسيدم گفت فلان خراسانى . از شغل او پرسيدم گفت ((بنايى )). ديدم با من هم شغل است ، پرسيدم زوار هستى يا مجاور؟ گفت سالهاست در اين مكان شريف سرگرم بنايى هستم . گفتم در اين مدت اگر عجايبى ديده اى براى من نقل كن ، گفت : متصل به صحن شريف سمت قبله قبرى است مشهور به قبر دده و چون مشرف به خرابى بود چند نفر حاضر شدند آن را تعمير كنند و به من مراجعه نمودند و من اقدام نمودم و براى محكم شدن شالوده ، به كارگرها دستور دادم اطراف قبر را بكنند، قسمتى كه نزديك قبر بود در اثناى حفر، جسد آشكار گرديد به من خبر دادند، چون مشاهده كردم ديدم جسد تازه است و ليكن به سمت چپ خوابيده ؛ يعنى صورتش رو به قبر مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السّلام است و پشت او رو به قبله است و به همان حالت قبر را پوشانده و تعمير آن را به اتمام رساندم . مؤ يد اين داستان است آنچه را مرحوم حاج ميرزا حسين نورى - اعلى اللّه مقامه - در كتاب ((دارالسلام )) نقل نموده كه استاد ما علامه بزرگوار شيخ عبدالحسين تهرانى اعلى اللّه مقامه - براى توسعه سمت غربى صحن مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السّلام خانه هايى خريد و جزء صحن شريف قرار داد و قريب شصت سرداب براى دفن اموات در همان قسمت قرار داد و روى آنها طاق زدند و مردم مردگان خود را در آن سردابها دفن مى كردند، چون مدتى گذشت دانسته شد كه طاق روى سردابها در اثر كثرت عبور مردم بر آن ، توانايى تحمل را ندارد و ممكن است فرو ريزد و سبب زحمت و هلاكت شود، لذا شيخ امر فرمود كه طاق را بردارند و از نو دو مرتبه با استحكام بيشترى بنا كنند و چون جماعت بسيارى در سردابها دفن شده بودند امر فرمود سردابى را خراب كنند و بنا كنند، بعد سرداب ديگر و هر سردابى را خراب مى كردند يك نفر پايين مى رفت و خاك بر جسد مرده مى ريخت به مقدارى كه كشف نشود و هتك حرمت اموات نشود، پس مشغول شدند تا رسيدند به سردابى كه مقابل ضريح مقدس بود چون پايين رفتند براى پوشانيدن جسدها، ديدند تمام جسدهايى كه در اين قسمت هست سرهايشان كه در جهت غرب بوده به جاى پايشان كه رو به قبر شريف بوده قرار گرفته و پاها به سمت غرب است . مردم خبر شدند جماعت بى شمارى مى آمدند و اين منظره عجيبه را مشاهده مى كردند و آن جسدهايى كه در اين قسمت بوده و منقلب گرديده سه جسد بوده كه يكى از آنها جسد آقاميرزا اسماعيل اصفهانى نقاش بوده كه در صحن مقدس مشغول نقاشى بوده و پسرش وقتى كه منظره جسد پدر را مى بيند گواهى مى دهد كه من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را كه دفن كردم پاهايش رو به ضريح مقدس بود والحال مى بينم سرش رو به ضريح است و آشكار شد بر مردم اينكه اين تغيير وضع جسد چند ميت تاءديبى از طرف خداوند است بندگانش ‍ را كه بشناسند راه ادب و طريقه معاشرت با ائمه عليهم السّلام . و در همان روز، فاضل صالح متقى حاج ملا ابوالحسن مازندرانى براى من نقل كرد و گفت مدتى پيش از ظهور اين معجزه خوابى ديدم كه در تعبير آن حيران بودم وامروز تعبيرش آشكار شد و آن خواب اين بود: تقيه صالحه خاله فرزندم چون فوت شد او را در همين قسمت از صحن شريف دفن كردم پس شبى در خواب او را ديدم و از حالش و آنچه برايش پيش آمده پرسش كردم ، گفت به خير و عافيت و خوبى و سلامتى هستم غير از اينكه تو مرا در مكان تنگى دفن كردى كه نمى توانم پايم را دراز كنم و دائما بايد سرم را بر زانو گذارم . چون بيدار شدم جهت آن را ندانستم تا الا ن كه دانستم پا را به سمت قبر مطهر دراز كردن بى ادبى به ساحت قدس امام عليه السّلام است و اين معجزه در ماه صفر1276 بوده است . مستفاد از اين دو داستان آن است كه خداوند به اين تغيير وضع جسد چند ميت به مسلمانان مقام و شاءن امام ها و لزوم احترام و تكريم و ادب با ايشان را بفهماند جايى كه خداوند راضى نيست پاى ميت يا پشت ميت به قبر امام عليه السّلام باشد پس زنده ها چقدر بايد رعايت ادب و احترام قبر شريف را بنمايند. خداوند لعنت كند و زياد فرمايد عذاب جماعتى را كه خود را مسلمان مى دانستند و به اين قبر شريف اهانتها نموده و زوارش را منع مى نمودند بلكه شكنجه ها مى دادند، خصوصا متوكل عباسى كه عده اى را ماءمور كرد براى خراب كردن و از بين بردن آثار آن و از عجايب آنكه عاقبت همين متوكل زوار را آزاد گذاشت به تفصيلى كه در خصائص الحسينيه شيخ شوشترى - عليه الرحمه - ذكر شده است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽