#یک_نکته_از_هزاران 🌸🍃
سال ها پيش در ايام جواني به شدت بيمار شدم، هرکس که پزشکي معرفي مي کرد، کوتاهي نمي کردم و به او مراجعه مي کردم اما هيچ نتيجه اي نمي يافتم. ديگر گذران زندگي برايم مشکل شده بود. همسرم نيز بناي ناسازگاري گذاشته و حاضر نبود بيماريم را تحمل کند و با وجود دو کودک از من جدا شد.
روزي يکي از دوستانم پيشنهاد عجيبي به من داد و گفت: «حال که تو تمام پزشکان را تجربه کرده اي، شخصي را هم من به تو معرفي مي کنم، نزدش برو.» گفتم: «هر که باشد، نزدش مي روم.» گفت: «همراه مادر و دو کودکت به محضر امام رضا (ع) مشرف شو.» با شنيدن سخن او، اميد تازه اي در دلم ايجاد شده و خوشحال شدم. بلافاصله همراه مادر، خواهر و دو فرزند کوچکم، رهسپار مشهد مقدس شدم و پدرم چون بيمار و ناتوان بود، همراه ما نيامد و در خانه ماند.
با رسيدن به شهر مشهد، اتاقي در مسافرخانه نزديک حرم گرفتيم. در همسايگي مسافرخانه نيز مغازه اي بود. يک روز عصر پنج شنبه که به قصد زيارت حرم از مسافرخانه بيرون آمدم، مغازه دار که مي دانست ما چند روزي است زائر امام رضا (ع) هستيم، مرا صدا کرد و گفت: «کجا مي روي؟» گفتم: «زيارت امام رضا (ع)» گفت: «براي زيارت لازم است ابتدا غسل کني، سپس اذن دخول خوانده، دعا کني و خلاصه آن که از نظر روحي آماده رسيدن به خدمت امام رضا (ع) باشي. فردا شب قبل از رفتن به حرم، ابتدا آمادگي پيدا کن؛ سپس به خدمت امام رضا (ع) برس و شفايت را از ايشان بخواه»
آن روز عصر، به حرم مشرف شدم و در نزديکي پنجره ي فولاد ايستادم، نزديک نماز مغرب و عشا بود و صحن را فرش کرده بودند، همان جا ايستادم و نماز مغربم را با جماعت خواندم. هنگامي که براي نماز عشا برخاستم، چشمم به گنبد نوراني بارگاه حضرت علي بن موسي الرضا (ع) افتاد، يک باره قلبم شکست و گفتم: «آقا جان! پدرم منتظر است تا خبر شفا گرفتنم را بشنود» با همين توسل کوتاه «الله اکبر» نماز را گفتم، اما همين که نماز شروع شد، بدنم شروع به لرزش کرد و تشنج تمام بدنم را فرا گرفت. به سختي زياد نمازم را به پايان بردم. پس از اتمام نماز، آن لرزش ها پايان گرفت، اما احساس شادابي عجيبي پيدا کرده بودم و حال و هوايم کاملاً عوض شده بود. متوجه شدم که شفا يافته ام. به سرعت خود را به مسافرخانه رساندم و سر راه نزد مغازه دار رفتم و گفتم: «من شفا پيدا کردم؛ آقا مرا شفا دادند، بدون هيچ مقدمه و غسل و زيارتي، بدون هيچ آمادگي و هيچ ...» به شهر خودمان که بازگشتيم، اعلام کرديم که من شفا يافته ام ولي باز عده اي باور نمي کردند و پس از مدتي به لطف و عنايت امام رضا (ع) باورشان شد.
امام رضا (ع) بدون آن که من هيچ تشريفات خاصي به جا بياورم تنها با رفتن به حرم مطهر و واسطه قرار دادن شان جهت عرض طلب شفا، به من عنايت کردند و مرا مورد لطف و رحمت خويش قرار دادند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽