#ارسالی_اعضا 🛑
خانواده شوهر من از نظر مالی از ما پایین تر بودن. بابام کارگاه داره ظرف یکبار مصرف و پلاستیک میزنه. شوهرمو برد پیش خودش. فقط یک خواهرشوهر مجرد دارم. پسرم که به دنیا اومد زندگیم شیرین تر شد. بابام با مامانم یک ماه رفتن شهرستان پیش خواهرم. و شوهرم شد همه کاره کارگاه. شوهرم بعضی شبا شیفت شب هم میموند کارگاه. و بعضی شبا خواهرشوهرم میومد پیشم میموند.
چند وقت پیش پسرم تب کرد شوهرم شب کار بود تنها بودم گذاشتم صبح بردمش دکتر. مادرشوهرمو دیدم اونجا آزمایش قند داشت. گفتم پسرم تب داشته گفت خوب دیشب با دخترم میومدی باز خوبه دیشب دخترم پیشت بود.
اومدم بگم پیشم نبوده دلم به حال اون زن سوخت تصمیم گرفتم چیزی نگم. فهمیدم اون دختر داره به اسم خونه من میره دنبال کاراش فردا کاری کنه پای منم گیره. به شوهرم گفتم من شبا میرم خونه مامانم تو به خواهرت بگو نیاد اینجا.
دو روز بعد که شوهرم شب کار بود زنگ زدم مادرشوهرم، گفتم دیشب تنها بودم رفتم خونه بابام. مادرشوهرم گفت پس دخترم دیشب کجا بوده گفت اومد پیش شما که...
حدسم درست بود باز به اسم خونه من رفته بود بیرون ولی مادرشوهرم حرفی زد که تعجب کردم. گفت شوهرت اومد دنبالش گفت زنم تنهاست امشب بیا پیشش اون اومد خواهرشو برد. فهمیدم که شوهرم...👇🏻⛔️
https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a