🤍✨🤍✨🤍✨🤍
*دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی»*
در مهرماه سال ۱۳۴۶ در در محله علي قليآقا شهر اصفهان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد.
به خاطر سن كم، مسئولان از اعزام وي خودداري ميكردند. ولی او با تغيير دادن تاريخ تولد در كپي شناسنامهاش موفق به ثبتنام شد و در سال ۱۳۵۹ با شروع فتنه كردستان و حضور برادرش مسعود در جبهه، او هم راهي كردستان شد. همزمان با حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد.
شهید «مهرداد عزیزاللهی» در سال ۱۳۶۴، درعملیات کربلای ۴ در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.
خانواده “عزیز اللهی” شش پسر داشته که چهار نفر از آنها در جبههها حاضر بودهاند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می باشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.
در گردان تخريب به شهيد مهرداد عزيزاللهي مهندس مين ميگفتند و راديوهاي بيگانه از او به عنوان كوچكترين ژنرال تخريبچي ياد ميكردند. فرماندهان در زمان فتح زيبدات به دست رزمندگان اسلام، به شوخي مهرداد را به عنوان بخشدار زيبدات معرفي كرده بودند.
خانم «عذرا منتظری» مادر نوجوان شهید «مهرداد عزیز اللهی» می گوید:
در راهپیمایی های دوران انقلاب به طور مرتب شرکت میکرد. وقتی مجسمه شاه را از میدان انقلاب اصفهان پایین کشیدند، تا چهار راه تختی سر شاه را غلطانده بود!
مهرداد در اوایل انقلاب ۱۰-۱۲ سال سن داشت. یک روز که برای اولین انتخاب رئیس جمهوری میخواستیم به پای صندوق رأی برویم، به ما گفت: به چه کسی رأی میدهید؟
گفتیم: بنی صــدر!
گفت: اشتباه میکنید!
روزی خواهد آمد که بنی صدر آرایش کرده و با چادر از مرز بیرون میرود!
خدا شاهد است انگار همین دیروز بود این جمله را گفت.
همیشه با بنی صدر مخالف بود و با آن سن کم، بصیرت زیادی داشت.
یک روز آمدند و گفتند: مهرداد میخواهد به جبهه برود!
من گفتم: “سنش کم است کاری از او بر نمیآید.”
بعد فهمیدم او آموزش رزم شبانه هم دیده است! گفتم: حالا که آموزش دیده مسئلهای نیست و به جبهه رفت.
برخلاف آنچه برخی می پندارند، مهرداد ۶ سال در جبههها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در کار غواصی هم ماهر بوده است.
آن فیلم مصاحبه معروف مهرداد، مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را میبینند و بازوی او را بوسه میزنند و او هم دست امام را میبوسد …
مهرداد به امام میگوید چیزی را برای تبرک بدهید.
امام هم یک قندان قند را دعا میخوانند و به او میدهند.
(خیلیها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند…)
در سال ۱۳۶۴ در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید میشود و تا ۳ سال از پیکر او خبری به دست نمیآید.
بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده آوردند.
اما او مهرداد نبود من قبول نکردم و میگفتم: مهرداد مفقودالاثر است. در جریان خوابی مهرداد به من گفت: من در این قبر نیستم!
محمود عزیزاللهی، پدر مهرداد میگوید: بارها موقع اعزام به جبهه خودم او را میرساندم!
بار آخری که میرفت؛ به او گفتم: دیگر نمیخواهد بروی. مسعود شهید شده است، محمد هم در جبهه است تو بمان.
او به من گفت: پدر اگر میدانستی عراقیها چه بلایی به سر هم وطنهای ما میآورند، این را نمیگفتی. من باید حتماً بروم…
بعد از شهادتش یک بار خوابش را دیدم از او پرسیدم: تو میآیی پیش ما و یا اینکه ما میآییم پیش تو؟ جواب داد: “من دیگر نمیآیم، شما میآیید پیش من.”
به خاطر همین من میگویم مهرداد شهید شده است.
در بخشي از وصيتنامه اين شهيد آمده است: پدران، مادران، برادران و خواهران! لحظهاي به كشتارهاي اسرائيل غاصب در لبنان و فلسطين بينديشيد. لحظهاي به زنان و كودكان مظلوم كه وحشيانه زير بمبارانهاي اسرائيل جان ميدهند و جنايتهاي آمريكا كه به وسيله صدام كافر بر ما تحميل شده است، تامل كنيد. آيا وقت آن نرسيده است كه سلاح برگيريد و يا به هر طريق كه خود ميدانيد به مبارزه عليه اين جنايتكاران برخيزيد؟ من به عنوان يك مسلمان در خط ولايت فقيه و به دستور امام عزيز كه فرمودند جوانان عزيز به جبههها بشتابند تا جامه ذلت نپوشيم، وظيفه خود ميدانم كه لحظهاي درنگ نكنم و به جبهه شتافتم.
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada