بهترین، زیباترین و عفیفترینزن به دنبال
رسولخدا صلیاللهعلیهوآله بفرستد و
زانو بزند، در حالیکه
مرسومنیست
یکزن از
یکمرد خواستگاریکند ولی
اینکار را
بکند، بعد بگوید: من از
مالخود،
مهریه قبولمیکنم...
تمامسرمایهاش را
یکجا در
اختیار رسولخدا صلیاللهعلیهوآله قراربدهد و
خودش در
سختترین مقاطعِاقتصادی قراربگیرد، گاهی
کمترینامکانات در خانه نباشد و
یکبار به رخ
رسولخدا نیاورد...
دشمنیِمردم با او شروعبشود و وقتی
رسولخدا به
خانه میآیند،
خستگیهایِبیرون از
منزل،
دشمنیِمردم را با
ملاقاتِ اینبزرگوار ردکنند. یکبار
ناراحتیهایِاطراف را در
چهرهخود نگهندارد و آنها را
مدیریتکند.
اینهمه فضیلت!... اینهمه کرامت!...
بین
زن و
شوهر،
خیلیحرفها دیگر
راحت رد و بدل میشود؛ اما
حضرتخدیجه سلاماللهعلیها در
آخرِعمر عرضکند که
یارسولالله! من
یکعرضی دارم؛ ولی
خجالتمیکشم بگویم، حالا که آنطرف رفتید
دخترخود را میفرستم تا
خدمتشما بگویند...
پیغمبرخدا میروند و
حضرتصدیقهطاهره سلاماللهعلیها میآیند و میگویند: «
پدر!،
مادر میگوید من
یککفن برای خود
تهیهنکردم و
تقاضادارم آن
عبایتان را که در
موقعوحی بر
سرخود میکشیدید آن را
کفنِمن کنید...»
اینهمه
بزرگواری؟! ایناست که
اهلبیت علیهمالسلام به
اینمادربزرگ افتخارمیکنند.
اینها در
تنهایی و
گذشت،
نصیبِانسان میشود، اینها در
سحر و
ارتباط با قرآن نصیبِانسان میشود...
حجتالاسلاموالمسلمین ناصری
@bab_al_javad