👳‍♂ واعظ و عارفِ رند و شوخ. فرزند سیّد جعفر قلمزن. از سلاله سادات موسوی اصفهان. متولد۱۲۹۰ ش در کوچه صرّاف های اصفهان. در سیره خود شیوه ای را پیش گرفته بود که سنّت‌شکنی، رکن آن بود.و این خصیصه را در وعظ، رفتار، برخورد، زیست، خوراک، پوشاک و محبّتِ او می‌توانستی دید.👀 او تا آخر عمر، نقد تجرّد را از کف ننهاد و در خانه ای قدیمی که از برادرش کرایه کرده بود، جز تعدادی مرغ و خروس و اسب و گربه و میش و بز و غیره با کسی زندگی نکرد. وقتی از او پرسیدند که چرا با حیوانات زندگی می کنی و آدمی، در معاشرت تو جای ندارد، کوتاه پاسخ داد: 🐎🐈‍⬛️🐏🐐🐓🐥 ! منبرِاو نیز بیشتر با عادت گریزی همراه بود.او دلبستگی ویژه ای به داشت و بسیاری از بخش های بلند آن را، این جا و آن جا،از حِفظ به درستی و با دقّت خوانده بود.📗 مهمترین وجهی که او را محبوب القلوب و جاودانی، دردل مردم باقی گذارده یتیم نوازی و مسکین پردازی صمصام است. سرانجام در ۴ آبان ۱۳۵۹ در حالى که مطابق مرسوم، با اسب خود، راهی روضه ای بود، در خیابان چهارباغ پایین، با اتومبیل تصادف می کند و به بیمارستان منتقل می شود.🚑 وی پس از آن که راننده را می کند و درخواست آزادی او را دارد،چند روز بعد به لقای حق می پیوندد و پس از تشییع باشکوهی در اصفهان،تخت‌فولاد در تکیه (درکوشکی) بروجردی دفن می شود.🧚‍♂ برگرفته از:مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc