#شعر_آیینی
#غزل
#بقیع
دل شكسته ی من تا كه آشناى بقيع است
هميشه و همه جا بر لبم نواى بقيع است
بگو چگونه ننالم كه دل بسان كبوتر
پريده از قفس سينه در هواى بقيع است
صداى زمزمه ی زائران گنبد خضرا
دم غروب پر از شور لحظه هاى بقيع است
قسم به چار امامى كه خفته در دل خاكند
كه عرش جلوه اى از صحن باصفاى بقيع است
هنوز اشك على اين زلال حسرت و اندوه
چراغ غربت شب هاى بى صداى بقيع است
فرشتگان خدا خاكبوس اين حرم نور
بهشت با همه دارائي اش گداى بقيع است
کمیل کاشانی