سلام ما به تو و سامرای اطهر تو سلام ما به حرمخانۀ منور تو سلام بر تو و برحُرمتت که جبرائیل جبین گذاشته بر آستانۀ در تو سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو سلام ما به شکوه و به شوکت و قدرت که آگه ست از این قدر و جاه داور تو قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو سلام ما به دل پاره پاره ات هردم سلام اهل سماواتیان به پیکر تو سلام ما به تو و آن گلی که از داغت شرر گرفته دل او کنار بستر تو ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر به دست او شده سیراب لعل اطهر تو صدای آیۀ امن یجیب می آید بپاس آن گل درد آشنا و مضطر تو برای روز ظهورش تو خود دعائی کن که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو به روز حشر "وفائی" کجا غمی دارد اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو سیدهاشم وفایی