✅ حجرهء در بسته 🔻 شاعر: محمد بختیاری گم شد میان هلهله سوز صدایت لبخند آمد در جواب ناله‌هایت فصل بهارت طعمه‌ی پاییز می‌شد آری، اجابت بود پایان دعایت مظلومی تو چون عمویت حد ندارد در خانه هم یاری نداری جز خدایت در خنده‌های زهرآلودش نمی‌دید یک خاندان را می‌نشاند در عزایت از بس کرامت داشت چشمت ، قاتلت هم سهمی طلب می‌کرد از ابر عطایت آبی ندادند و صدایت خشک می‌شد یک حجره‌‌ی در بسته می‌شد کربلایت راحت شدی از دست دنیا، مادر تو از حوض کوثر آب آورده برایت علیه السلام