گوشه هايي از سيرة امام موسي بن جعفر ـ عليه السلام .
امداد رسانی اول
عبدالله بن سنان گفت: براي هارون الرشيد لباس هاي ارزشمند و زيبايي آورده بودند. هارون آنها را به علي بن يقيطين وزير خود بخشيد و از جمله آن لباس ها، لباسي بود كه از خز و طلا بافته شده بود كه به لباس پادشاهان شباهت داشت.
علي بن يقيطين لباس ها را به اضافة اموال ديگر براي مولايش موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ فرستاد.
امام ـ عليه السلام ـ همه را پذيرفت ولي آن لباس مخصوص را توسط شخص ديگري براي علي بن يقيطين فرستاد، سپس برايش نامه اي نوشت كه اين لباس را از منزل خارج مكن يك وقت مورد احتياج تو واقع مي شود. پس از چند روز علي بن يقطين بر يكي از غلامان خود خشم كرد و او را از خدمت عزل كرد. همان غلام پيش هارون الرشيد سخن چيني نمود كه علي بن يقيطين قائل به امامت موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ است و خمس اموال خود را همه ساله براي او مي فرستد و همان لباسي را كه شما به او بخشيديد براي موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ در فلان روز فرستاده است.
هارون بسيار خشمگين شد و گفت بايد اين كار را كشف كنم. فوراً شخصي را فرستاد تا علي بن يقيطين به نزد او آيد به محض ورود پرسيد لباس مخصوصي كه به تو دادم چه كرده اي؟
گفت: در خانه است و آن را در پارچه اي پيچيده ام و هر صبح و شام باز مي كنم و نگاه مي نمايم و از لحاظ تبرك آن را مي بوسم. هارون گفت هم اكنون آن را بياور.
علي بن يقيطين يكي از خدام خود را فرستاد و گفت در فلان اتاق داخل فلان صندوق در پارچه اي پيچيده است فوراً بياور. غلام رفت و آورد.
هارون ديد لباس در ميان پارچه اي گذاشته شده و معطر است خشمش فرو نشست و گفت: آن را به منزل خود برگردان ديگر سخن كسي را دربارة تو قبول نمي كنم و جايزة زيادي به او بخشيد.
دستور داد غلامي را كه سخن چيني كرد بود هزار تازيانه بزنند هنوز بيش از پانصد تازيانه نزده بودند كه مرد.
. مناقب ابن شهر آشوب، ج4،ص 289.
https://eitaa.com/babsvd