* تحلیل شعار بهائیت در موضوع دین و مقتضایات زمان بهائيت براي نفي خاتميت و اثبات حقانيت خود، از اقتضاي زمان سخن مي‌راند؛ در حالي‌که بهائيت پس از دو قرن، نتوانسته حتي يک درصد جمعيت جهان را به خود جذب کند و اين عدم توفيق، به معناي آن است که بهائيت با همه تلاشي که در راستاي همسوسازي آموزه‌هايش با اقتضاي زمان به کار بسته، در دستيابي به هدفش ناکام بوده است. ديدگاه اسلام در اين‌باره خلاف تعاليم بهائيت است، زيرا به باور قرآن حکيم، بسيار از مردم در پي هوا و هوس هستند: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا»؛(۱) نشانه‌ها را مي‌بينند و ايمان نمي‌آورند: «إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنين».(۲) قرآن حکيم بيم و بشارت مي‌دهد؛ ولي آنان نمي‌شنوند: «بَشيراً وَ نَذيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُون».(۳) و در يک جمله، آنان عقل و انديشه خود را به کار نمي‌گيرند: «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون».(۴) روشن است که مقتضيات زمان ممکن است به صلاح بشريت باشد، از اين‌رو غالب معجزات پيامبران بر اساس مقتضيات زمان بوده است و ممکن است در جهت فساد باشد، از اين‌رو مصلح وجود دارد و عليه مفاسد زمان قيام مي‌کند(۵) و اين قيام با آن خرافه‌اي تفاوت دارد که به عنوان «مجدِّد دين» از آن ياد مي‌شود.(۶) بر اين اساس اديان پيوسته خلاف مقتضاي بد زمان بوده‌اند، زيرا سيستم جهاني رو به افول و ترويج فسق و فجور است و دين براي مبارزه با اين سيستم مي‌آيد؛ پس بايد عليه او باشد، نه همراهش، از اين‌رو مقتضيات زمان، ميزان خوب يا بدي اديان نيست، زيرا پيامبران براي هدايت و تربيت مي‌آيند؛ يعني مقتضيات چيزي بوده و پيامبران براي تغيير آن آمده‌اند. هدايت و تربيت به اين معناست که شخص در جايگاهي نيست که مي‌بايست در آن قرار داشته باشد؛ اگر جايگاه فعلي هدف باشد که نياز به هدايت ندارد. پانوشت ۱. فرقان، آیه ۴۴. ۲. شعراء، آیه ۱۹۰. ۳. فصلت، آیه ۴. ۴. عنکبوت، آیه ۶۳. ۵. نک: اسلام و مقتضيات زمان، ج ۱، ص ۱۱۳. ۶. همان، ۲۲۶ – ۲۳۲. منبع: پیشینه شناسی و نقد ادعای سران بابیت و بهائیت، فصلنامه مشرق موعود، شماره ۴۷.