بداعت و به اقتضاي زمان بودن يكي از ادعاهاي جذاب سران بهائيت است. اين جريان ضمن تازه خواندن احكام و عقايد خود، آداب و عقايد و مشروعات اديان الاهي را پوسيده و متروك مي‌خواند. عباس افندي (عبدالبهاء) در اين‌باره مي‌نويسد: «اين عصر، عصر حقيقت است افکار پوسيده هزاران ساله منفور عاقلان با هوش و عالمان پر جوش و خروش. در اين قرن عظيم جميع اصول قديمه پوسيده به کلّي متروک شده در هر خصوص افکار جديده به ميان آمده؛ مثلاً معارف قديمه متروک معارف جديده مقبول، ... آداب قديمه فراموش شده آداب جديده به ميان آمده، مشروعات جديده ... حيرت بخش عقول گرديده، جميع امور تجدّد يافته، پس بايد که حقيقت دين الهي نيز تجدّد يابد تقاليد به کلّي زائل شود و نور حقيقت بتابد. تعاليمي که روح اين عصر است ترويج گردد و آن تعاليم حضرت بهاءاللّه که مشهور آفاق است ... هر چيز تجدّد يافته است البتّه بايد تعاليم ديني نيز تجدّد يابد.» (مكاتيب، ج3، ص 331-334) اين ادعا تناقضاتي دارد؛ ازجمله ارجاع صريح حكم زكات توسط شخص حسينعلي نوري (بهاء) به قرآن حكيم: «درباره زکات هم امر نموديم کما نزل في الفرقان (قرآن) عمل نمايند.»(ملحقات اقدس: 75) در اين جا تناقضات بزرگي وجود دارد، ازجمله: بهائيت چگونه مي‌‌تواند پس از پوسيده و منفور خواندن احكام و عقايد اديان پيشبن و ادعاي بداعت و تجدد تعاليم ديني خود، دگرباره پيروانش را به ويژه در احكام، به همان اديان پوسيده خوانده و منفور شمرده ارجاع دهد و فقر خود را با غناي آن‌ها بپوشاند؟ آيا اين تناقض نيست؟ در فضاهاي مجازي ما را همراهي كنيد: Www.bahaiat.com eitaa.com/bahaiat instagram.com/bahaiat