* رسیدن به هدف در پناه امر به تقیه و دروغگویی در بهائیت
عباس افندی (معروف به عبدالبهاء، دومین سرکرده جریان بهائیت) در نامهای به شيخ فرج اللّه نامی، از بهائیان ساکن مصر مینویسد:
هُو اللّه
ای شيخ محترم، در السن و افواه ناس مفترياتی چند انتشار يافته که ضرّ به امر دارد لهذا بايد من ملاقات با بعضی نفوسی مهمّه نمايم و اين افکار را زائل نمايم و تا به حال هر کس ملاقات نمود، منقلب گرديد؛ اگر نفسی از احبّا زبان به تبليغ گشايد و بنفسی حرفی و لو به مدافعه بزند، مردم به کلّی فرار نمايند و نزديک نيايند؛ لهذا جمال مبارک تبليغ را در اين ديار حرام فرمودهاند.
مقصود اين است که احبّا بايد که ايّامی چند به کلّی سکوت نمايند و اگر کسی سؤال نمايد بکلّی اظهار بی خبری کنند که همهمه و دمدمه قدری ساکن شود و من بتوانم که به مصر آيم و با بعضی از نفوس مهمّه ملاقات کنم زيرا حال حکمت اقتضاء چنين مينمايد؛ لهذا جميع احبّارا به کلّی از تکلّم از اين امر البتّه حال منع فرمائيد و عليکم التّحيّة و الفضل و الاحسان من الربّ المنّان الحمد للّه هميشه موفّق به خدمت بوده و هستی جناب شيخ محی الدّين و اخويشان و سائر احبّا را تحيّت مشتاقانه برسان بنهايت استعجال مرقوم شد. زيرا فرصت نداشتم معذور داريد. عع
(اين لوح مبارک در رمل اسکندريّه در سنه ١٩١١ م نازل گرديد؛ بعد هيکل مبارک به مصر تشريف آوردند و بعد ذلک به اورپا تشريففرما شدند و صورت اصلی لوح به خطّ مبارک است)(۱)
در بررسی این نامه، باید به چند نکته توجه کرد:
۱. مردم مصر در سال ۱۹۱۱ به شدت از بهائیت متنفر بودند؛ آنگونه که عباس افندی در این نامه مینویسد: «اگر نفسی از احبّا زبان به تبليغ گشايد و بنفسی حرفی و لو به مدافعه بزند، مردم به کلّی فرار نمايند و نزديک نيايند.»
۲. حسین علی نوری (معروف به بهاء الله، سرکرده جریان بهائیت) تبلیغ را در دیار مصر ممنوع کرده است، از اینرو عباس افندی در این نامه مینویسد: « لهذا جمال مبارک تبليغ را در اين ديار حرام فرمودهاند.» این در حالی است که پیامبران برای هدایت همه مردم مبعوث شدهاند و نه تنها از تبلیغ برای هدایت مردم خودداری نکردهاند؛ بلکه پیوسته در این امر تا پای جان ایستادهاند. از سویی فلسفه بعثت انبیاء نیز تبلیغ و راهنمایی برای هدایت مردم است که اگر چنین نکنند یا دیگران را از این کار باز دارند، در حقیقت بر خلاف فلسفه بعثت و رسالت خود گام برداشتهاند.
۳. عباس افندی صراحتاً از پیروان خود میخواهد که اگر کسی از آنان درباره بهائیت سئوال کرد، دروغ بگویند: «و اگر کسی سؤال نمايد بکلّی اظهار بی خبری کنند.» دقت شود که دومین سرکرده بهائیت نمیگوید راستش را نگو، بلکه میگوید اظهار بی خبری کن؛ یعنی دروغ بگو؛ بنابراین دروغگویی برای رسیدن به هدف، در بهائیت جایز است؛ یعنی هدف وسیله را توجیه میکند.
۴. عباس افندی در این نامه کوتاه، دو مرتبه امر به تقیه و سکوت میکند: «مقصود اينست که احبّا بايد که ايّامی چند به کلّی سکوت نمايند.» همچنین: «لهذا جميع احبّارا به کلّی از تکلّم از اين امر البتّه حال منع فرمائيد.»
بهائیت این است؛ حال قضاوت با شما.
پانوشت
۱. مکاتیب عبدالبهاء، ج ۳، ص ۳۲۶ – ۳۲۷.
منبع: خاستگاه بابیت و بهائیت، محمد علی پرهیزگار