.. نیست که هر فرد بهآساني بدان دست يابد يا از الفاظ و ظواهر کلام چنين رمز و اشاراتي به دست آيد، بلکه درک آن وابسته به تعليم امام است.(۱۲)
آقانوري (شيعهپژوه معاصر) دراينباره مينويسد: «از ديدگاه اسماعيليه همانگونه که وظيفه امام، بيان و تأويل دين است و اين علم ويژه اوست، ديگران نيز بايد بهطور کامل تسليم امام بوده، هر آنچه امام ميگويد بپذيرند و هيچگونه انکاري نسبت به ائمه به قلب و زبان خود راه ندهند. هر چند آن موضوع براي ايشان ناشناخته، ناخوشايند و چه بسا موجب ضررشان باشد.»(۱۳) او در ادامه ميافزايد: «يکي از پايههاي تأويل و باطنيگري آنها و توجيهات بدون ضابطه عرفي و لغوي و دلالتي از کتاب و سنت، ديدگاهي است که اسماعيليه نسبت به وظيفه امام داشته و معتقدند تأويلات از جانب اوست و پذيرش آن براي أتباع بدون هيچ پرسش لازم است و اينها امور باطني و رمزي است که امام يا درس آموخته او بدان آگاه است.»(۱۴)
دفتري نيز مينويسد: «هر ظاهري متضمن باطن يا حقيقتي است؛ درنتيجه کتب مقدس منزل و شرايع و احکام مندرج در آنها يک معناي لفظي يا ظاهر در مقابل يک معناي سرّي، پنهاني و باطني داشتند. ظاهر دستخوش تغييرات ميشد و با آمدن هر پيامبر صاحب شرع، براي آغاز نهادن دوره جديد منسوخ ميگشت؛ اما در مقابل باطن که متضمن حقايق بود، بدون تغيير و پايدار ماند؛ درنتيجه براي اسماعيليه حقايق يک نظام گنوسي به وجود ميآمد که نماينده و مظهر جهاني باطني از حقايق روحاني و پنهاني بود. اين دنياي باطني، پيش از ظهور قائم، تنها براي خواص قابل حصول بود، يعني آنانکه به دين اسماعيلي درآمده و سوگند حفظ اسرار ياد کرده بودند، نه براي توده مردم؛ يعني عوام که فقط قادر به درک ظاهر يعني درک دنياي بيروني بودند.»(۱۵)
۳. دليل تأويل
بسياري از تأويلهاي سران بهائيت، براي اثبات مهدويت عليمحمد شيرازي است که ميتوان به حديث زوراء،(۱۶) سنه ستين(۱۷) و لوح(۱۸) اشاره کرد. برخي نيز براي اثبات نبوت حسين علي نوري.(۱۹) اينگونه از کاربست تأويل در بيان متون ديني، برگرفته از جريانهاي فکري پيش از بابيت و بهائيت است كه به برخي اشاره ميكنيم:
۳. ۱. اسماعيليه
جريانهاي اسماعيلي براي اثبات ديدگاههاي خود، همانند ديگر فرق و مکاتب فکري، به شواهدي از قرآن و حديث استناد کرده و يافتههاي خود را با اين دو منبع اصيل اسلامي همسان ميسازند. آنان با ارائه ادلهاي از قرآن و حديث، تأويل آيات قرآن، معارف و احکام ديني را واجب مينمايند و براي همه معارف ديني، ظاهر و باطني ميسازند كه بايد به آنها معتقد شد. آنان اعتقاد به نظريه فلسفي مَثَل و ممثول و ظاهر و باطن داشتن امور تکويني را نيز برگرفته از آيات قرآن ميدانند.(۲۰)
آقانوري در اينباره مينويسد: «بيشتر تأويلهاي اسماعيليه نسبت به اشخاص و مراتب دعوت ديني آنهاست. در اغلب تأويلهاي اسماعيليه، محور تأويل، سلسلهمراتب دعوت اسماعيليه است، بهويژه آنچه در تأويل دعائم الاسلام، وجه دين و کتاب الکشف آمده است.»(۲۱) وي در ادامه ميافزايد: «با اينکه اسماعيليان مدعي هستند فهم معارف ديني و تأويل و باطن قرآن بايد به تعليم امام باشد و شريعت و کيش آنها ستيز و ناسازگاري با عقل ندارد، تأويلات و تطبيقهاي آنان بر مبناي ذوق بوده و هيچ برهاني بر آن ندارند، حتي يکي از عوامل اختلاف ميان داعيان و متفکران آنان، همين ذوقي بودنِ تأويلهاي آنان است.»(۲۲)
۳. ۲. نقطويه
مبلغان نقطويه نيز همانند داعيان (حجت) اسماعيليه به تأويل متوسل ميشدند و از آيات و روايات و حساب جمل و … براي تقويت مدعاي خود بهره ميبردند.(۲۳)
۴. تأويلهاي ذوقي
سران بهائيت در استناد به آيات و روايات، ظاهر را رها كرده و معنايي ذوقي براي واژگان آنها ميسازند. ابوالفضل گلپايگاني (مبلغ بزرگ بهائيت) آيه ﴿يدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ ثُمَّ يعْرُجُ إِلَيهِ في يوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾(۲۴) را مبين ميعاد ظهور عليمحمد شيرازي خوانده و در تفسير آن مينويسد: «ترجمه آيه مباركه اين است كه تدبير ميفرمايد خداوند امر را از آسمان به زمين پس بهسوي او عروج خواهد نمود در مدت يك روز كه مقدار آن هزار سال است از آنچه شما ميشماريد. يعني حق جل جلاله امر مبارك دين را اولاً از آسمان به زمين نازل خواهد فرمود و پس از اكمال و نزول در مدت يك هزار سال انوار ديانت زايل خواهد شد و اندکاندک در مدت مزبوره ثانياً به آسمان صعود خواهد نمود و اين معلوم است كه نزول انوار امر دين از آسمان به زمين معقول و متصور نيست الا به وحيهاي نازله بر حضرت سيد المرسلين و الهامات وارده بر ائمه طاهرين و اين انوار در مدت دويست و شصت سال از هجرت خاتم الانبياء تا انقطاع ايام ائمه هدي كاملاً از آسمان به زمين نازل شد و مائده سماويه به نزول قرآن و بيانات ائمهعلیهم السلام كه مبين كتاب بودند بر امت اسلاميه تماماً مبذول شد...