دستش رو محکم گرفتم.. گفتم بحثُ عوض نکن! این سوختگیِ رویِ دستت چیه هادی؟! خندید.. سرشُ پایین انداخت گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم :) +اینجوری شهید شدن... | ⸤کپی ازاد 🙃 قصدمون یاری امامِ زمانمونِ🌹 به منتظران ظهور اقا بپیوندید: @moontazeran_agha التماس دعای فرج🤲