‍ 5 عصر 20بهمن 1364 نخلستان های حاشیه اروند آفتاب باز هم پایین تر آمده است ودلها می خواهند که از قفس تنگ سینه ها بیرون بزنند. این نخلستان ها مرکز زمین است و شاید مرکز جهان! آیا می خواهی سربازان لشکر رسول الله  را بشناسی؟! بیا ببین..... !!! آن یک کشاورز بود و آن یکی طلبه است و آن دیگری دانش آموز به راستی آن چیست که همه مارا در این نخلستان گرد آورده است؟ آیا می خواهی آخرین ساعات روز را  در میان خط شکنان باشی؟ امشب عاشوراست ، توهم  بیا ودر گوشه ای بشین و این جماعت عشاق را نگاه کن. این ها دریا دلان خط شکنی هستند که دل شیطان را از رعب و وحشت می لرزانند و در برابر قوة الاهي آنان هیچ قدرتی یارای ایستادگی ندارد. این ها بچه های قرن پانزدهم هجری هستند.  همان  آنان که کره زمین قر نهاست انتظار آنان را می کشید، تا بر خاک  مبتلای این سیاره قدم بگذارند، و عصر بی خبری و جاهلیت را به پایان برسانند. گریه  تجلی آن اشتیاق بی انتهایی  است که روح را به دیار جاودانگی و لقای خداوند پیوند می دهد. و اشک آب رحمتی که همه تیرگی ها را از سینه می شوید و دل را عین صفا که فطرت توحیدی عالم است ارتقا می بخشد. ساعاتی پیش به شروع عملیات نمانده است و اینجا  آیینه تجلی  همه تاریخ است. چه می جویی؟  عشق؟  همین جاست..... چه می جویی؟ انسان ؟  اینجاست..... همه تاریخ حاضر است ! ......