#ناگفته_هایی_از_سردار_شهید_آقا_مهدی_باکری» به نقل از
#سردار_رشید
🌹_____________🌹___________🌹
برای اولین بار «مهدی» را در بهمن ماه 59، در کنار رودخانه بهمنشیر دیدم. با لنج از راه ماهشهر و خور موسی به چویبده رفته بودم و از آنجا به ایستگاه 7 آبادان تا از جبهه آبادان بازدید کنم. بعد از دیدار با برادر«اسدی» و «قربانی»، از برادران مسئول قبضه های خمپاره 120 میلی متری در ساحل جنوبی رودخانه بهمنشیر بازدید کردم. آنجا «مهدی» را دیدم. «حمید» هم بود. پوتین های لاستیکی به پا داشتند و زمین نرم بود. خمپارهها را با زحمت مهار کرده بودند. پشتیبانی آتش از محور ایستگاه 7 ، برعهده آنها بود. بعدها«مهدی» را به خوبی در عملیات فتح المبین درک کردم. «احمد کاظمی»، او را به جانشینی تیپ 8 نجف اشرف دعوت کرده بود و «مهدی» نیز برادران و دوستان قدیمیاش را از خطه آذربایجان: «تجلایی»، «طریقت»،«حمید»، و ... «مهدی» مسئول محور تنگه دلیجان در کوه میشداغ شد تا دشمن را شب عملیات دور بزند. و چقدر ماهرانه این کار را کرد! شبانه دو گردان نیرو را، 20 کیلومتر در حاشیه غربی کوه میشداغ بین کوه ها و رمل ها به حرکت در آورده و هدایت کرده بود تا شب هنگام دشمن را از عقب، در تنگه رقابیه به محاصره درآورد. وی با این تاکتیک، تیپ 91 پیاده را با تمام نفرات محاصره کرد و اکثر افراد تیپ را به اسارت در آورد. فرمانده تیپ 91، سرهنگ «نزار» را نیز اسیر کرد. سرهنگ «نزار» همیشه میگفت: «احمد و «مهدی» با هلی کوپتر پشت یگان من نیرو پیاده کردند!
.🌷
.🌷
#ادامه_دارد...........
.🌷
.🌷
صفحه اینیستاگرام 👇👇👇
.
.
@aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31
.
.
لینک کانال👇👇👇
.
.
@bakeri_channel