به بهانه ورود فوق ستاره جهان فوتبال به ایران! 🔹ویدئوهای ورود کریس رونالدو به ایران را دیدید؟ جمع کثیری از مشتاقانش ساعتها لحظه شماری می‌کردند تا بلکه فقط بتوانند چند ثانیه او را از پشت شیشه‌های اتوبوس حامل بازیکنان و یا از پشت شیشه‌های هتل محل اقامت او ببینند و برخی از آنها بعد از نائل شدن به توفیق زیارت او، از شوق چنان متحول شده بودند که می‌گریستند! چه شده است که کرامت انسانی در سبک زندگی معاصر به چنین حال و روزی افتاده‌ است؟! مدرنیته با جابجایی انگاره‌های بنیادین زیست انسانی، لذت و فراغتِ حاصل از گردش پول و سرمایه را به هسته مرکزی سبک زندگی معاصر تبدیل کرده است. سبک زندگی که گرچه شاید در آن، مفاهیم دیگری همچون معنویت و شجاعت و ... نیز وجود داشته باشد اما با سکولاریزاسیون حاصل از مدرنیته، آنچه دال مرکزی و نظام‌بخش به سایر مفاهیم است لذت است. لذتی مترفانه که محصول سلبریتی پروریِ نظام سرمایه‌داری است؛ سلبریتی‌هایی که چه بدانند و چه ندانند رسالت اصلی‌شان کمک به گردش هرچه بیشتر جریان سرمایه برای تثبیت بنیانهای نظام سرمایه‌داری است. 🔹وقتی لذت و فراغت به دال مرکزی سبک زندگی انسانها تبدیل شد آنگاه همه چیز در خدمت تثبیت این مفهوم قرار می‌گیرد و انسانها حاضر هستند با ساعتها انتظار، کرامت انسانی خود را آگاهانه یا ناآگاهانه لِه کنند تا بلکه بتوانند یک سوپر استار عرصه فراغت و لذت را فقط برای چند ثانیه ببینند! درست است که سرمایه‌داری همه چیز را در خدمت انباشت سرمایه و کسب سود بیشتر می‌خواهد اما خود این سود و سرمایه را برای لذت‌جوییِ هرچه بیشتر می‌خواهد؛ همه چیز برای پول و پول برای لذت و فراغت. در چنین سبک زندگی، دیدن چنین صحنه‌هایی از لگدمال شدن کرامت انسانها به دست خود آنها برای لحظه‌ای دیدن یک سلبریتیِ عرصه فراغت و لذت هیچ چیز عجیبی نیست. زیرا وقتی اندیشه انسانها با تیشه نظام سرمایه‌داری ویران شود آنگاه اساسا متوجه عمق زشتی چنین اتلاف وقتی برای دیدن چند ثانیه‌ایِ یک سوپر استار عرصه فراغت و لذت نخواهند شد. 🔹حالا باتوجه به توضیحات فوق ببینیم چنین رویکردی با شهرهای ما چه کرده است؟ وقتی فراغت و لذت به دال مرکزی سبک زندگی معاصر تبدیل شود آنگاه کانونهای لذت‌بخش همچون سینماها، پارکها، ورزشگاه‌ها و سایر عرصه‌های فراغتی و تفریحی به نقاط عطف شهر معاصر تبدیل می‌شوند و بدیهی است که در چنین شهری، ارزشگذاری محلات بر اساس دوری و نزدیکی آنها به چنین عرصه‌های لذت بخشی تعریف می‌شود؛ شهری که گرچه در آن مسجد و کلیسا و غیره هم هست اما نه در متن شهر و فضاهای اصلی بلکه در عرصه‌های فرعی و دست چندم. و بدیهی است که در چنین شهری، دیگر نزدیکی خانه شما به مسجد نه تنها ارزش‌زا نیست بلکه ارزش‌زداست و اگر ملکتان همسایه مسجد باشد باید با قیمت کمتری آن را به فروش بگذارید! 🔹دقیقا در نقطه مقابل شهرِ مسجد محورِ سنتی که دال مرکزی آن، مفهوم معنویت و عبودیت بود. شهری که گرچه در آن نیز همچون شهر معاصر، فراغت و لذت جاری بود اما فراغت و لذتی که در بستری کل‌نگر و نه سکولار، در طول عبودیت، معنویت و کرامت انسان تعریف می‌‌شد و نه در عرض آن و بلکه رقیب آن. فاصله آن شهر تا این شهر به اندازه فاصله شهر/معنویت تا شهر/ثروت و شهر/فراغت است و بلکه به اندازه فاصله اقتصاد کوثری و  "إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر" تا اقتصاد تکاثری و "أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُر" است‌. اقتصادی که اقتضائش سلبریتی پروری برای گردش هرچه بیشتر سرمایه است. آری اگر عمیق‌تر بنگریم، مفهوم مصرف‌گرایی که ترجیع‌بند مثنوی نظام سرمایه‌داری است صرفا در مصرف کالا و خدمات منحصر نمی‌شود و دامنه آن، مصرف هرچیز ارزشمندی حتی وقت انسانها را نیز شامل می‌شود. در چنین سبک زندگی، اقتصاد آزاد برای رفع احتیاج بازار نیست، بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است، حتی بازار احتیاج کاذب برای دیدن چندثانیه‌ایِ یک سلبریتیِ سرمایه‌زا به قیمت مصرف بیهوده عمر و وقت انسانها! @baladetayyeb