معماری، دینِ بدنی شده یا بدنِ دینی شده؟!
🔹امروزه واقعیتی به نام «دین بدنی شده» به طرز فزایندهای در حال بازتولید و بازنمایی است و غفلت از آن، به دلیل غلبهی نوعی از «باطنگراییِ افراطی» در خوانش دینی، سبب انفعال جامعهی دینی در مقابل احکام شرعی شده است. این واقعیت،
دین را در یک تکثر نامنظم، آشوبمحور و مملو از بیغایتی و لذتهای آنی که عمدتا «بدن» را محور این مفاهیم در نظر گرفته سوق میدهد. درنتیجهی چنین تصوری، شما دیندارید حتی با شلوارهای ۹۰سانتی! دیندارید و هرچقدر دوستدارید میتوانید نماز زیارت بخوانید حتی با ناخنهای کاشته! و شما دیندارید بدون پذیرفتن شریعت و احکام آن!
🔹در مقابل اما، سخن از بدنی که در ساحت فقه و شریعت دینی میشود و انواع تدبیر بدن را در مولفههای مختلف نظم توحیدی (از خوراک و پوشاک تا معماری و شهرسازی و ...) سامان میبخشد، توضیحی است از «بدن دینی شده» که مقوله «سلامت و سعادت» را توامان در نظر گرفته و تعلیق آن، روز به روز ضربات سنگینتری را به متن زندگی انسان ایرانی تحمیل میکند.
این «بدن دینیشده»، بر خلاف آن تکثر بیغایت، کاملا غایتمند و در یک نسبت منظم امور، سبکی از زندگی را پیش رو قرار میداد که نه تنها هویت زن مسلمان، که هویت انسان مسلمان را متناسب با جغرافیا و فرهنگش نیز سامان میبخشد. اما دریغ آنکه با ورود مدرنیته به جامعه ایرانی، این مهم کمکم به تعلیق رفته و در مورد تبعات هویتی و دینی آن نیز غفلت جدی وجود دارد.
@azmanegasht
🔹
پینوشت: «بدن دینیشده» را میتوان نتیجه صعود امر دانی به حقیقتی عالی و «دین بدنی شده» را میتوان نتیجه تقلیل و فروکاهی امر عالی به مولفههای دانی دانست. مصداق معمارانهی تقابل این دو را میتوان در نحوه آرایههای عبادتگاههای دو آیین اسلام و مسیحت مشاهده نمود. در کلیساها، سنت بر آن بوده است که غالبا از نقاشیها یا تمثالهای عینی و بدنی برای آرایهها استفاده میکردند نظیر استفاده از تصاویر و نقاشیهای زنان و فرشتگان و ... با جزییات اندامها و بدن آنها بر روی سقف یا بدنه کلیساها که این نوع آرایهپردازی، ترجمانی معمارانه بود برای دین بدنمند. اما در مساجد، همواره از اَشکال انتزاعی (نظیر انواع طرحهای اسلیمی و گرههای اسلامی و ...) استفاده میشد و هیچگاه از تمثال یا نقاشی بدن انسان و حتی بدن سایر موجودات، به عنوان آرایه استفاده نمیشد.
جالب آنکه حتی در تزیینات حرمهای مطهر، همواره از آیینههای شکسته استفاده میشود تا زائر، تصویر کامل بدن خود را در آینه نبیند و بلکه اجزای شکسته و نامفهومی را در خرده آیینهها ببیند تا به این ترتیب، زائر از خود هیچ نبیند و همه را مزور ببیند. چنین رویکردی، ترجمانی معمارانه برای بدن دینی شده است، بدنی که هیچ مزاحمتی برای تجلی معنای واقعی زیارت (حضور زائر عند المزور) ایجاد نمیکند تا امر دانی به معنایی عالی بار یابد.
@baladetayyeb