✳️
داستان های واقعی و عبرت آموز درباره اعتیاد
#یاداشت_تبلیغی
✍فکر میکردم باید بزرگ شوم و اینچنین بود که ادای بزرگترها را در میآوردم و همیشه مدادی را که مشق مینوشتم، مانند سیگار روی لب میگذاشتم و کت خودم را روی دوشم میانداختم..
🔹برشی از کتاب "نفس های سوخته"، عوامل و زمینههای فردی اعتیاد قسمت اول
🔸انزوا و تنهایی
حدود ۳۷ سال قبل، هیچ چیز بلد نبودم و یادم میآید که در مدرسه با هیچکس نمیتوانستم ارتباط برقرار کنم. در سال اوّل ابتدایی، هیچ دوستی نداشتم و والدینم تنها میخواستند پسر خوبی باشم. نتوانستم اوّل ابتدایی را طی کنم و سال بعد هم در همان پایه درس خواندم؛ درحالیکه همیشه در ارتباط با دیگران مشکل داشتم.
🔸وقتی بزرگتر شدم، تنشداشتن با دوستان و همسایگان، کار همیشگیام بود. من در همه ارتباطاتم مشکل داشتم و چالش ایجاد میکردم. همیشه از شرایطی که در آن به سر میبردم، ناراحت بودم. از دست والدینم نیز ناراحت بودم که به جای حمایت، مرا تنبیه میکردند و از من توقع خوب بودن داشتند
⚜ادامه مطلب👇
https://www.balagh.ir/content/16967
📡پایگاه اطلاع رسانی بلاغ:
🆔
@balagh_ir
eitaa.com/joinchat/3864854532C34751c9911