🦋🍁🥀
🥀
🥀🦋🌼«هوالحی الذی لایموت»🌼🦋🥀
📖« فذکرهم بایّام الله»
به مناسبت
#۲۸صفر المظفر
با سلام وتسلیت وتعزیت!
🍀
#شعر #منثور(
#قطعهٔ ادبی) در رثای؛
جان جانان، روح الارواح ،آغاز و انجام کتاب آفرینش
اصل شجرهٔ طوبی، رفرف سوار«قاب قوسین اَو ادنیٰ»
سیدالانبیا والمرسلین ،ختم النبییّن
افضل السفراء المقرّبین و رحمة للعالمین؛
حضرت ختمی مرتبت محمّد ابن عبداللّه
💐(علیه وعلی آله وآبائه افضل الصلوة المصلین)
🦋🥀
#شعرمنثور«
#تا تو رفتی بهار پر پر شد!»🍁🥀
🌼 یا رسول الله!(صلی الله علیه وآله غ)
🌷 تا تو بودی؛
بهار بود و امید
عشق بود و ترانهٔ توحید!
🥀 و با رفتنت؛
بهار پژمرد
عشق مرد
وامید افسرد!
🌷 تا تو بودی؛
آفتاب میخندید
باران ترانه میخواند
درخت میرقصید
وعشق گل میکرد!
🥀 اما تا رفتی؛
آفتاب تیره شد
باران گریه کرد
در خت مویید
و عشق پژمرد!
🌷 تا تو بودی؛
چراغ لالهٔ بزمت
از نسیم نفس سبز تو
افروخته بود!
🥀 اما تا تو رفتی؛
چراغ لاله
از هُرم باد سموم افسرد
و نالهٔ لاله پرپرت
در پشت درب شکسته باغ رسالتت برخاست!
🌷 تا تو بودی؛
ستاره زهرا(س)
در صبح وشام
در آسمان ولایت لبخند می زد!
🥀اما با رفتنت:
ستاره او مکدرشد
ودیگر به نفرین شدگان زمین
لبخند نزد!
🌷تا تو بودی؛
سروش فاطمه
بگوش نامحرمی نمیخورد!
🥀 اما تا تو رفتهای؛
پس از خاکستر این همه سال
وگذشت ایام وقرون
هنوز
هقهق گریه آن دخت داغدار
و آن بانو پریشان
درمعبر باد
ودر گذر زمان
بگوش هستی می رسد.
و دود دل سوختهاش از بیت الاحزان
تا عرش خدا
متصاعد است!
🌷تا تو بودی؛
در کوچه باغ حنجره سبز علی(ع)
هزار چلچله
بهار را فریاد میزد!
🥀 اما تا تو رفتی؛
کسی نغمهٔ شادی او را نشنید
و جز آهنگ غریب و سوزناک شروه خوانی هایش را
از خلوت شبهای کوچه باغها
ونخلستانهای مدینه و کوفه ننیوشید!
🥀 وقتی رفتی ؛
خنّاسان
وصیّ بلا فصلت را
خانه نشین کردند
و ۲۵ سال
استخوان در گلو
وخار در چشم
در انتظار دیدار بهار سوخت
وچون دولت آن گل رسید
خوش درخشید؟
ولی افسوس!
که دولت مستعجل بود!
🌷تا تو بودی؛
کینه هایشان پنهان بود
وشرار خشمشان را جرأت سرکشی نبود!
🥀اما تا رفتی؛
غدهٔ چرکین عقدههایشان ترکید
و لهیب دوزخ ابولهب ها زبانه کشید
🌷تا تو بودی؛
ذوالفقار علی(ع)
به اشاره تو میرقصید.
ودر هر چرخی
علفهای هرزه باغ رسالتت را درو میکرد!
🥀اما وقتیکه رفتی؛
۲۵سال
ذوالفقار علی(ع)
در انتظار سماع
سر در گریبان غلاف فرو برد
علفهای هرز سر برکردند
و پیچک های مزاحم
گل های باغ نبوتت را خشکانیدند!
🌷تا تو بودی؛
جبرئیل و خیل فرشتگان
از عرش تا فرش
هر صبح وشام
در التهاب دیدار تو و آل تو
بال بال می زدند!
وچون به درب آستانت فرو می آمدند!
صف در صف
در انتظار دیدار تو
حلقه بر در می زدند
و بی اذن تو وارد نمی شدند!
🥀امّا وقتی که رفتی؛
ناکسان گستاخ!
وقیحانه!
درب بارگاه تو را
آتش زدند!
گل یاس تو را
پشت درب باغ ولایت
میخکوب کردند!
و روح خدا
و پاره دلت را
مصلوب یهودای پندارشان کردند!
🌷تا تو بودی؛
کس را زهرهٔ آن نبودکه حتی
نام زهرایت را
بی ادب بر لب آرد!
🥀اما وقتیکه رفتی؛
حرامیان
حرمتش را پایمال کردند
پهلویش را شکستند
و ازسیلی باد خریف:
گلبرگ رخسارش
نیلی شد!
🌷تا توبودی؛
در باغ رخسار زهرا(س)
گل می شکفت!
و از باغ دهانش شکوفه میوزید!
🥀وقتی که رفتی؛
باغ زهرایت خزان گردید!
گلهای معطرش
در کربلا پرپر شد!
واز شاخسارطوبی
شکوفهٔ خون بارید!
ودیگر هرگز کسی لبخند زهرا را ندید!
🌷تا تو بودی؛
غربت معنا نداشت!
هرغریبی آشنا بود!
وهر آشنایی قریب!
🥀وقتی تو رفتی؛
فصل غریبی رسید!
بیکسی
بی بیداد نمود!
وقرابتها گسیخت!
🌷تا تو بودی؛
مدینه سبز بود!
زمزم ترانه میخواند!
مکّه صفا داشت!
کعبه سماع میکرد!
و منا محبت مینمود!
🥀 اما وقتیکه رفتی؛
مدینه سیاه شد؛
چون خرابه شام!
زمزم مویه کرد؛
چون حلق اسماعیل
مکّه مضطرب شد؛
چون قلب زینب
کعبه میخکوب شد؛
چون سینهٔ فاطمه!
منا پربلا شد؛
مانند کربلا!
🌷تا تو بودی؛
جوانان اهل بهشت
در دامن پر مهرت می غنودند!
وبا زمزم محبتت آرام میگرفتند!
🥀 تا تو رفتی؛
قرار وآرامشان گرفته شد
واندوه بی تو
پشتشان را شکست!
جگر حسن
تافتهٔ زهر جفا
سر حسینت
بر فراز نیزه ها!
و زینب بی پناهت
آوارهٔ دشت های بلا
کودکان معصومت
خسته خارهاى صحرا
و برّ وبحر
رنگین به خون پارههای جگرت شد!
🌷 تا تو بودی ؛
روزهای سوزان
بهاری بود!
و سختی هایمان
آسان مینمود!
و شبهای زمستان
به آفتاب رویت گرم بود!
🥀 اما از وقتیکه رفتهای؛
«در غم تو روزها، بیگاه شد
روزها با سوزها، همراه شد!»
🍁۲۸صفر المظفر۱۴۱۵ق
🦋ملتمس دعا
❤️ ابوالفضل فیروزی(نی نوا)
🗓۱۳۹۸/۸/۵
🆔
@banavayeneynava
🦋🥀