🙈 یه روز یکی از فامیلا بیخبر پاشدن اومدن خونمون خواستگاری، من خبر نداشتم نشسته بودن منم چادر به سر کنارشون نشسته بودم. تا بلند شدم واسشون چای بیارم چادر زیر پام گیر کرد و یه صدایی اومد.... 💨😰😰... یهو خواهر داماد برگشت گفت... http://eitaa.com/joinchat/3841720351Caed8dd4f27 بدبخت شدم... 🙈😰