#پارت_آینده🔥🔥🔥
♡برگه رو از جیب کتش درآورد:
_ببین... حتی بلیطمم گرفتم...
نگاهش نکردم، اینبار داد زد:
_یاس نگام کن...
غم صداش قلبم رو به درد آورده بود ولی باز نگاهش نکردم...
نالید:
_فقط کافیه بگی نرو... نمیرم... چرا انقد بی رحمی؟
غمزده لب زدم:
_به سلامت...
را افتادم تا اشکم رو نبینه...
نم نم بارون روی صورتم میریخت...
آسمونم دلش ازاین خداحافظی گرفته بود...
از پشت سر آخرین جمله شو شنیدم:
_میرم ولی شکایتت رو به خُدات میکنم...
دسته گل یاسی که طبق معمول برام آورده بود رو انداخت زیر پام و شکسته لب زد:
_خداحافظ یاس نامهربون من...
گریه م به هق هق تبدیل شده بود...
دلم میخواست داد بزنم بگم چرا از خودم میرونمت ولی...♡
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7